انوری (غزلیات)/بیگناه از من تبرا میکنی
ظاهر
| بیگناه از من تبرا میکنی | آنچه از خواریست با ما میکنی | |||||
| سهل میگیرم خطاکاری تو | ورچه میدانم که عمدا میکنی | |||||
| من خود از سودای تو سرگشتهام | هر زمان با من چه صفرا میکنی | |||||
| کشتی عمرم شکستست ای عجب | چشمم از خونابه دریا میکنی | |||||
| جان نخواهم برد امروز از غمت | وعدهی وصلم به فردا میکنی | |||||
| ناز دیگر میکنی هر ساعتی | شاد باش احسنت زیبا میکنی | |||||
| روی خوب تو ترا پشتی قویست | این دلیریها از آنجا میکنی | |||||
| انوری چون در سر کار تو شد | بر سر خلقش چه رسوا میکنی | |||||