انوری (غزلیات)/به عمری در کفم یاری نیاید
ظاهر
| به عمری در کفم یاری نیاید | ور آید جز جگرخواری نیاید | |||||
| بنامیزد ز بستان زمانه | ز گل قسمم بجز خاری نیاید | |||||
| کنون نقشم کسی میباز مالد | که با او از دوشش چاری نیاید | |||||
| به جانی بوسهای میخواستم گفت | به هر جانی یکی باری نیاید | |||||
| مرا در مذهب عشقش گر او اوست | ز ده سجاده زناری نیاید | |||||
| به صرف جان چو در بازار حسنش | به صد دینار دیداری نیاید | |||||
| برو چون کیسهای دوزم که هرگز | مرا در کیسه دیناری نیاید | |||||
| مرا گوید نیاید هیچت از من | چه گویم گویمش آری نیاید | |||||
| مبند ای انوری در کار او دل | ترا زو رونق کاری نیاید | |||||