انوری (غزلیات)/ای همه دلبری و زیبایی

از ویکی‌نبشته
انوری (غزلیات) از انوری
(ای همه دلبری و زیبایی)
  ای همه دلبری و زیبایی بر دلم هیچ می‌نبخشایی  
  دل مسکین فدای رنج تو باد شاید اندی که تو برآسایی  
  ای سرم را ز دیده لایق‌تر خونم از دیده چند پالایی  
  کارم از دست چرخ پرگرهست چرخ را دستبرد ننمایی  
  گر بخواهی به حکم یک فرمان گره هفت چرخ بگشایی  
  دل به تو دادم و دهم جان نیز انوری را دگر چه فرمایی