انوری (غزلیات)/ای مانده من از جمال تو فرد

از ویکی‌نبشته
انوری (غزلیات) از انوری
(ای مانده من از جمال تو فرد)
  ای مانده من از جمال تو فرد هجران تو جفت محنتم کرد  
  چشمیست مرا و صدهزار اشک جانیست مرا و یک جهان درد  
  گردون کبودپوش کردست در هجر تو آفتاب من زرد  
  در کار تو من هنوز گرمم هان تا نکنی دل از وفا سرد  
  جفت غمم و خوشست آری اندی که منم ز درد تو فرد  
  با منت چون تویی توان ساخت زهر غم چون تویی توان خورد