انوری (غزلیات)/ای باد صبحدم خبری ده ز یار من
ظاهر
ای باد صبحدم خبری ده ز یار من | کز هجر او شدست پژولیده کار من | |||||
او بود غمگسار من اندر همه جهان | او رفت و نیست جز غم او غمگسار من | |||||
بیکار نیستم که مرا عشق اوست کار | بییار نیستم چو غمش هست یار من | |||||
هرگونهای شمار گرفتم ز روز وصل | هرگز نبود فرقت او در شمار من | |||||
کو آن کسی که کرد شکایت ز روزگار | تا بنگرد به روز من و روزگار من | |||||
پرخون دل و کنار همی خوانم این غزل | بربود روزگار ترا از کنار من |