انوری (غزلیات)/آگه نه‌ای ز حالم ای جان و زندگانی

از ویکی‌نبشته
انوری (غزلیات) از انوری
(آگه نه‌ای ز حالم ای جان و زندگانی)
  آگه نه‌ای ز حالم ای جان و زندگانی دردا که در فراقت می‌بگذرد جوانی  
  عمری همی گذارم روزی همی شمارم روزی چنان که آید عمری چنانک دانی  
  هرگز ز من ندیدی یک روز بی‌وفایی هرگز ز تو ندیدم یک روز مهربانی  
  در کار من نظر کن بر حال من ببخشای تا چند بی‌وفایی تا کی ز بدگمانی  
  ای یار ناموافق رنجیست بی‌نهایت وی بخت نامساعد کاریست آسمانی