امیر خسرو دهلوی (گزیده از خسرو و شیرین)/ملک فرمود کاید موبدی زود
ظاهر
ملک فرمود کاید موبدی زود | کند پیوسته مقصودی به مقصود | |||||
خردمندی طلب کردند هشیار | ز دل در یا وش و از لب گهر بار | |||||
درامد کاردان و راز پرسید | دو یک دل را رضاها باز پرسید | |||||
پس آنگه بر طریق اندوهم کیش | معین کرد کابینی ز حد بیش | |||||
به باریدن درامد گوهر و در | چو دریا شد تهی گاه زمین پر | |||||
روان شد با عروس خویشتن شاه | که بیند جلوهی خورشید با ماه | |||||
شه از بس خوش دلی رو در زمین برد | سر اندر پای یار نازنین برد | |||||
فرو غلطید بیش آن پریزاد | چو سایه زیر پای سرو آزاد | |||||
پری پیکر دران عاشق نوازی | شده مست از شراب عشق بازی | |||||
پریشان گشته زلف نیم تابش | بگرد غمزهها می گشت خوابش | |||||
ز مستی سر به زانوی ملک برد | سر خود را به دست خویش بسپرد | |||||
ملک سر مست و دولت سازگارش | مرا دی آن چنان اندر کنارش | |||||
ز سوز عشق کاتش در دل افروخت | غزل می گفت شاه و شمع می سوخت | |||||
ز شیرین کاری شیرین دل بند | فراوان خورده بود انگور در قند | |||||
چو آن شب نازنین را بی خبر یافت | مکافات عمل را وقت در یافت |