امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/نگارا صحبت از اغیار بگسل
ظاهر
نگارا صحبت از اغیار بگسل | گل خندان من ازخار بگسل | |||||
ندانم تا که گفت آن بیوفا را | که مهر از دوستان یک بار بگسل | |||||
چو از زلفش بدین روز اوفتادم | تو هم ای شب مکن برمن تطاول | |||||
نباشد چون جمالت مجلس افروز | اگر خورشید بنشیند به محفل | |||||
حیف بود که ماه و گل خوانمت از سر هوس | ای تو به از هزار مه چند بود بقای گل | |||||
در حریم کعبه روحانیون یعنی که دل | جز خیال دوست کس را نیست امکان زوال | |||||
تا بخواند آیت عشق از خط مشکین یار | رفت از یادم روایات فروع بیاصول | |||||
هوس دارم پس از مردن قد سرو روان یعنی | ازان قامت به خاک خویش رفتار آرزو دارم | |||||
الا ای ساقی فار غدلان می هم بدیشان ره | که من با روزگار خویشتن خونخواریی دارم | |||||
برو ای بخت خواب آلود از پهلوی بیداران | که تو شب کوریی زاری و من شب کاریی دارم | |||||
سرشکم گفت در وقتی که میغلتید بر رویم | چو مروارید غلتانم که بر بالای زر غلتم | |||||
شبی روشن کن آخر کلبهی تاریک من چون من | دل تاریک در کار تو کردم چشم روشن هم | |||||
بلا و غم خریدار آمدند از سوی تو بر من | بحمدالله که در کوی تو بازار است امروزم | |||||
شهید خنجر عشقم به خون دیده آلوده | به خاکم همچنان پر خون دارید و مشوییدم | |||||
گلی کز خاک من روید به گوش اهل دل گوید | که من بوی فلان دارم مبوییدم مبوییدم | |||||
همه جا از شهیدان نور خیزد و ز دلم آتش | نشان است این میان کشتگان گر بجوییدم |