امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/نام سرچشمهی حیوان چه بری با دهنش
ظاهر
نام سرچشمهی حیوان چه بری با دهنش | سخن قند مگو با لب شکر شکنش | |||||
گر زند با دهنش بسته ز بیمغزی لاف | هر که بیند شکند بالب و دندان دهنش | |||||
ای صبا گوی زمن غنچهی تر دامن را | چیست آن غنچه که پنهان شده در پیرهنش | |||||
دوش جستم ز دهانش خبر آب حیات | گفت باید طلبید ازلب شیرین منش | |||||
گر شور در غم تو چهرهی عاشق گاهی | باز گلگون کند از خون دل خویشتنش | |||||
زلف کج طبع تو هندوی بلا انگیز است | چشم سر مست تو ترکیست که یغماست فنش | |||||
روز و شب وصف رخ خوب تو گوید خسرو | تا چه طوطی است که ازآینه باشد سخنش! |