امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/عاشق و دیوانهام سلسله یار کو
ظاهر
عاشق و دیوانهام سلسله یار کو | سینه زهجران بسوخت شربت دیدار کو | |||||
گر چه گلستان خوش است ور چه چمن دلکشست | آن همه دیدم ولی آن گل رخسار کو | |||||
نالهی هر عاشق از دل افگار خویش | از من مسکین مپرس کان دل افگار کو | |||||
شویم ز گریه روی زمین را که هست حیف | کافتد بخاک سایهی سر و بلند تو | |||||
روزی که ذره ذره شود استخوان من | باشد هنوز در دل تنگم هوای تو | |||||
گل کیست تا به پات رسد یا مرا بکش | یا پا برهنه بر گل و بر یاسمین مرو | |||||
بر نازکان باغ ببخشای و لطف کن | زینسان به ناز در چمن ای نازنین مرو | |||||
چون کنی وعده باز گویی کی ؟ | من به صد جان غلام آن کی تو | |||||
ای دوست سر زلفت در سینهی من بگشا | ز نجیرنه این در را سرهاست درین خانه |