امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/ز اهل عقل نپسندد خردمند
ظاهر
ز اهل عقل نپسندد خردمند | که دارد رفتنی را پای دردمند | |||||
لباس زندگی برخود مکن تنگ | که چون شد پار نتوان کرد پیوند | |||||
بصورت خوش مشو از روی معنی | نی خامه نکوتر از نی قند | |||||
نصیحت گوهری دان کان نزیبد | مگر در گوش دانا و خردمند | |||||
مخور غم بهر فرزندی و مالی | که مالت دیده بس است و صبر فرزند | |||||
به رعنایی منه بر خاکیان پای | که ایشان همچو تو بودند یک چند | |||||
شنو ایدوست پند اما چو خسرو | مشو کو گوید و خود نشنود پند | |||||
مرا با تو افتادست پیوند | نه در گوشم نصیحت رفت و نه پند | |||||
دل من میجهد هر لحظه از جای | به دیدارت چنانم آرزومند | |||||
ندارم صبر اگر باور نداری | بگیر اینک بیا دستم به سوگند | |||||
دلم خونست از شوق وصالت | چو مادر در فراق کشته فرزند | |||||
هزاران چشمه از چشمم روان است | که سنگینتر غمی دارم ز الوند |