امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/رفت دل نیست روشنم حالش

از ویکی‌نبشته
  رفت دل نیست روشنم حالش برو ای جان تو هم بدنبالش  
  هر که بر حال عاشقان خندد گریه‌یی واجبست بر حالش  
  من مسکین نه مرد درد توأم کوه البرز و پشه حمالش !  
  کتاب فقه ندانند در مدارس ما دریغ عمر که شد صرف در اصول و فروع  
  فقیه شرع که ما را همی کند تکفیر به عمر خویش نکردست سجده‌یی به خضوع