امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/دل ز تو بیغم نتوانیم کرد
ظاهر
دل ز تو بیغم نتوانیم کرد | درد ترا کم نتوانیم کرد | |||||
باد بویش به بوستان آورد | غنچه از شوق پیرهن بدرید | |||||
چون لبت را به گاز پاره کنم | لب نباشد نبات پاره بود | |||||
خضر پیش لبت به آب حیات | لب چه باشد که دست هم نزند | |||||
بیا ای جهان بر سر من بگرد | که این شربتی زیر آن پای بود | |||||
خطت کز لبانت برآورد سر | برآورد از جان عشاق دود | |||||
به بازی مزن تیغ بر جان من | که کس تیغ بردوستان ناز خود | |||||
سر زلف کاید همی برلبش | نمک سوی هندوستان میبرد | |||||
بهانه می طلبند اهل دل که جان بدهند | بپوش روی و گرنه در انجمن مگذر | |||||
همه بر دیگران قسمت مکن غم | ازان چیزی برای من نگهدار | |||||
صبوری با غمش می گفت در دل | که من رفتم تو جای من نگهدار | |||||
گر درد سریت هست از عشق | بارد بساز و ترک سر گیر |