امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/بهار بی رخ گلرنگ و چه کار آید
بهار بی رخ گلرنگ و چه کار آید | مرا یک آمدند به که ده بهار آید | |||||
به این صفت که همی خوریم بردر تو | ترا چگونه میاندر گلو فرود آید ؟ | |||||
تو خفته میگذری ماهروی مهد نشین | که باز بر شتر است و فغان جرس دارد | |||||
تو خود بوسه دهی جان ولی نیارد گفت | که بازمردهی تو زندگی هوس را رد |