غزلهای فرخی یزدی/سوگواران را مجال بازدید و دید نیست
ظاهر
سوگواران را مجال بازدید و دید نیست | بازگرد ای عید از زندان که ما را عید نیست | |||||
گفتن لفظ مبارک باد طوطی در قفس | شاهد آیینه دل داند که جز تقلید نیست | |||||
عید نوروزی که از بیداد ضحاکی عزاست | هر که شادی می کند از دودهٔ جمشید نیست | |||||
سر به زیر از آن بدارم من که دیگر این زمان | با من آن مرغ غزلخوانی که مینالید نیست | |||||
بیگناهی گر به زندان مُرد با حال تباه | ظالم مظلومکش هم تا ابد جاوید نیست | |||||
هر چه عریانتر شدم گردید با من گرمتر | هیچ یار مهربانی بهتر از خورشید نیست | |||||
وای بر شهری که در آن مزد مردان درست | از حکومت غیر حبس و کشتن و تبعید نیست | |||||
صحبت عفو عمومی راست باشد یا دروغ | هر چه باشد از حوادث فرخی نومید نیست |