وقایع اتفاقیه/۲۳
روزنامهٔ وقایع اتفاقیه بتاریخ پنجشنبه دهم شهر رمضانالمبارک مطابق سال تنکوزئیل سنهٔ ۱۲۶۷
نُمرهٔ بیست و سیّم |
قیمت روزنامه |
اخبار داخلهٔ ممالک محرُوسه پادشاهی
اُردوی هُمایون
موافق خبر آخر که از اُردوی همایون رسید موکب فیروزی کوکب چنانکه در روزنامهٔ هفتهٔ کذشته نوشته شُده دوازده روز در شهر بروُجرد اُطْراق فرمودهاند و حُکّام ولایات عراق همکی در آنجا شرفیاب حضور پادشاهی کردیده نوّاب سیفالله میرزا باقی حساب سنهٔ ماضیهٔ همدانرا پرداخته کتابچه مفاصاحساب از دیوانیان عظام کرفته و بخلعت شاهنشاهی مُخلّع کردیده از منزل عربان که دو فرسخی بروجرد است اذن مُرخصی حاصل کرده بهمدان مراجعت نموده
خوانین کرمانشاهی و بختیاری به تقدیم خدمتکذاری برکاب همایون آمده بشرف درک حضور مبارک سرافراز کردیدنه و مشموُل مراحم عامهٔ پادشاهی شدند و عواطف اولیای دولت قاهره را هر یک فراخور استعداد خود دیدند و نهایت شُکرانه و خورسندی دارند
سیلیمانخان نایبالحکومهٔ عراق بعلّت ناخوشی که داشت از اولیای دولت قاهره مرخصّی حاصل نموده که چندی در دارالخلافه طهران اقامت نموده مشغول معالجه ناخوشی خود باشد
فتحعلی خان پسر فضلالله خان میرپنجه برکاب هُمایون آمده شرفیاب حضور اعلیحضرت پادشاهی کردیده کمال مرحمت و التفات از جانب پادشاهی و اولیای دولت قاهره دربارهٔ او مبذوُل شده و بخلعت خُسروانی مُخلّع کردیده اذن مرخصی حاصل نموده و با نهایت اُمیدواری و خورسندی معاودت بجای خود نموده
میرزا هاشم مباشر بلوک ابوابجمعی عالیجاه فضلالله خان میرپنجه عرض استدعا کرد که هفتصد و چهل و دو تومان قیمت کاه و هیمهٔ سنهٔ ماضیهٔ بلوک عاشقلو را که آقا خان بیک محصّل وصول آن است چون در سال کذشته مطالبه نشده امسال برعیّت زور میآورد که بدهند اولیای دولت قاهره نصف مبلغ مزبور را بتخفیف مرحمت نمودند که رعایا آسوده و دعاکو باشند
چهل راس مال چند نفر دزد از دهات قراکوزلو و کرّوس از خَمْسَهْ سرقت کرده بودند و صاحبان مال آمده و عارض شدند اکبر بیک قورخانچی مُحصّل شده رفت که دُزدانرا کرفته بیاورد و مالها را پیْدا نماید بعضی اسب و قاطر از مالهای مزبور پیدا نموده و بعضی را که دزدان برداشته و فرار کرده بجای دیکر برده بوُدند اولیای دولت قاهره برای احقاق حق حکم کردند که مُباشر دهات عاشِقلُو که دزدها از آنجا بوُدند غرامت مال را که سیصد و بیست تومان نقد داده و بصاحبان مال تسلیم کردند و قرار شد که مباشر دهات مزبور دزدها را پیدا نماید و بکیرد غرامت مالرا که داده است از آنها دریافت نموده و دزدها را آواره رکاب همایون سازد
اکبر بیک قورخانچی که محصّل دزدان اموال خًمْسَه بود و کُلّ دعوای آنها چنانکه ذکر شده به سیصد و بیست تومان کذشته بود معلوم شد که ششصد و بیست تومان از میرزا هاشم مباشر دهات فضلالله خان میرپنجه خدمتانه کرفته بوده است چهار صد و نود تومان نقد و صد و سی تومان نمسک مراتب بعرض اُمنای دولت قاهره رسیده حکم کردند که حُجّت را پس داده از چهار صد و نود تومان نقد یکصد و پنجاه تومان برای اخراجات و منظور و مابقی را دویست و بیست تومان از اوُ حُکما در حبس فرّاشخانه کرفته بمیرزا هاشم رد کردند و کسر آنرا هم یکماهه حجت از او دریافت شد که عهده برآید تا بعد ازین محصلین با مردم اینطِور رفتار نکنند
اُموُرات قشوُنی
عالیجاه میر هاشم خان حاکم ملایر و تویسرکان برکاب همایون آمده و حساب سنه ماضیه خود را پرداخته مفاصا حساب از دیوانیان عظام کرفته و بخلعت شاهنشاهی مخلع کردیده و از منزل استرکی اذن مرخصی حاصل نموده با کمال امیدواری بمحل حکومت خود رفت
مقربالخاقان اسکندر خان حاکم کرمانشاهان نیز برکاب همایون شرفیاب شده و حساب مالیات سنه ماضیه را پرداخته و مفاصا کرفته و بخلعت شاهانی مُباهی و بمحلّ حکومت خود معاودت نمودهاند
عالیجاه اقا باباخان یوزباشی بحکومت صاینقلعه منصوب شده و بنا بوده درین اوقات بمحلّ حکومت برود
سیصد و چهل نفر سرباز جدید کسر فوج ناصریه را که شاه محمّد بیک یاور فوج مزبور مامور کرفتن آنها بود کرفته و در بروجرد برکاب همایون آورده و بفوج ملحق شدهاند
عالیجاه اسدالله خان سرهنک فوج کوُرْان صد و پنجاه نفر سواره سنجابی را کرفته برکاب همایون آورده سان داده و مُتعهّد شده که کسر آنها را تا دویست نفر کرفته بزودی تمام و حاضر نماید
نیابت سرکردکی کل سوارهٔ خِزِلْ بعُهده عالیجاه عبدالکریم بیک پسیان مُحوّل و حُکم و خلعت مرحمت شُده
فرمان حکومت کلهر و منصب سرهنکی فوج کلهر بعالیجاه حسنخان کلهر مرحمت کردیده و از اردوی همایون روانه شده
سواره نانکلی را در ششم رمضان المبارک مقربالخاقان اجودانباشی در دارالخلافه طهران سان دیدند
سواره افشار ابوابجمعی عالیجاه سلیمانخان نیز در روز ششم روانه اصفهان شدند و خود مشارالیه به اسدآباد رفته که از آنجا برکاب همایون برود
فوج خواجهوند و عبدالملکی که حسبالامر مُقرّر شده بود کرفته شود محمود خان سرهنک فوج مزبور را کرفته و بدارالخلافه آورده است فوج خوب و جوانهای نمایاناند
دارالخلافه طهران
در هفتهٔ کذشته نوشته شده بود که در ایام ماه مبارک رمضان مقربالخاقان اجودانباشی بجهة رسیدکی بامورات قشون و سایر امُورات مرجوعهٔ بخود شب در دربخانه مینشیند مُجدداً قرار شد که نواب کامیاب شاهزاده بهرام میرزا و مقربالخاقان اجودانباشی در منزل خود مینشینند و از دو ساعت و نیم از شب کذشته تا دو ساعت و نیم به اذان صبح مانده هر کس هر کاری داشته باشد برود عرض نماید و عالیجاه محمود خان نایب اجودانباشی هم به نیابت مشارالیه در اطاق نظام است که افراد تامین نظام کاری جزئی داشته باشند بنزد او رفته صورت انجام بدهند
درین ماه مبارک بجهة کرمی هوا بعضی از اهل شهر رفته در دهات شمیران منزل کردهاند و چونکه امسال اردوی همایون در شمیران نمیباشد و قراول و مستحفظ هم از دیوان اعلی نظر بائینکه در دهات مزبور معموُل نبوده است نیست لهذا دزدان مجال یافته در بعضی از دهات شمیران دزدی مینمایند از جمله در قریهٔ زَرْکَنْدَهْ حاجی حسین نام تاجر تبریزی منزل داشته در شب بیست و هشتم شعبان چند نفر از تجّار دیکر هم مهمان او بودهاند و تا خیلی از شب رفته نشسته بودند در اواخر شب که اندکی خوابشان بُرده و زود بیدار شدهاند دیدهاند که یک یخدان که بسیار سنکین بوده نیست بعد از تَفَحُّص معلوم شده است که دزدان یخدانرا بباغ دیکر برده دورش را کشودهاند و هر چه داشته است بردهاند و در همان منزل حاجی مزبوُر باز در شب چهارم رمضان تا شش ساعت از شب رفته به تلاوت قُرآن مشغول بودهاند اندکی خوابیده و بیدار شده دیده است که یکدست سماور و یکدست رخت خواب سنکین و بعضی چیزهای دیکر بُردهاند و خود حاجی محمّد حسین خواهش کرده است که این کذارش با تفصیل اسبابی که از او در دو دفعه بُردهاند در روزنامه نوشته شود که هم برادر او که در خراسان است مُستحضر باشد و هم بسبب نوشته شدن در روزنامه شاید اسباب او پیدا بشود و آنچه از او بردهاند ازین قرار است
در شعبان بردهاند
کتاب زادالمعالی مترجم خط آقا زینالعابدین عدد سیاقی |
کتاب جوهری چاپ عدد سیاقی |
قران رحلی عدد سیاقی |
ایضا قران وزیری عدد سیاقی |
قران رحلی چاپ مترجم عدد سیاقی |
بازوبند یسر مع اویز بازوبند و دو انکشتر طلا عدد سیاقی |
بازوبند نقره با قرآن و آویز دیکر عدد سیاقی |
ساعت قاب طلا و پای ملخ سنکین دستکاهعدد سیاقی |
جام برنج و سماور و بشقاب مس عدد سیاقی پارچه |
کتان مشهد عدد سیاقی |
جای نماز و احرامی عدد سیاقی |
قوطی انفیه نقره عدد سیاقی |
جوز و اسباب قند و چای |
در ۴ رمضانالمبارک بردهاند
سماور عدد سیاقی |
طشت برنجی عدد سیاقی |
توشک بزرک کتان عدد سیاقی |
لحاف قلمکار آستر عدد سیاقی |
چیت واژه ناخوانا عدد سیاقی |
چادر شب موج عدد سیاقی |
چادر شب چیت فرنکیواژه ناخوانا عدد سیاقی |
شبکلاه ترمه محرمات کلچه زدهواژه ناخوانا عدد سیاقی |
بالشت پرواژه ناخوانا چیتواژه ناخوانا عدد سیاقی |
زیرکوشی رویه کتان عدد سیاقی |
و اینمراتب به نواب شاهزاده بهرام میرزا و مقربالخاقان اجودانباشی عرض شده قراول فرستادند که آنجاها را بنظم داشته باشند
در هفته کذشته در باب جعبهٔ جواهری که زنی دلاله از یکی از حرمخانها دزدیده بود شرحی نوشته شد بعد از کرفتن جعبهٔ مزبور اهل حرمخانه مذکور دانسته که کُل الماسی از جواهرات جعبه باقیست لهذا زن دلاله در ثانی بعالیجاه محمودخان کلانتر سپرده شد که کل الماس را هم مثل سایر جواهرات جعبه بکیرد
سایر ولایات
جنابان ایلچی مخصوص و وزیر مختار دولت بهیه انکلیس و وزیر مختار دولت بهیّه روس باصفهان وارد شدهاند و در حین ورود عالیجاه چراغعلی خان را اخبار کردهاند و در خارج نجفآباد چادر زده بودهاند مشارالیه لازمهٔ احترام و استقبالرا بعمل آورده و خودش هم بدیدن ایشان رفته و سه روز بعد انها هم او را بازدید نمودهاند و بسیار خوش کذشته که هر دو از طرز رفتار او راضی بودهاند
شخصی از اهل سلماس آذربایجان که شریر و قُطّاعالطریق بوده و بسبب شرارتش سابقا به سیاست مرحوم نایبالسلطنه نیز رسیده بوده درین اوقات باز جمعی از الواط را بر سر خود جمع نموده و بنای دزدی و شرارت کذاشته بودهاند نوّاب حشمةالدوله فرستاده و آنها را کرفتهاند خود آن شخص را بسیاست توپخانه رسانده و همراهانش در حبساند
در میان کوچه باغات تبریز زنی تنها میرفته سه نفر از الواط او را بزور کشیده و عمل نامشروع با او کرده بودهاند نواب حشمةالدوله به تفحُّص آنها فرستاده یکی از آنها فرار کرده و دو نفر دیکر که بدست آمدهاند هر دو را سیاست نمودهاند و از دروازه خیابان و باغ بمثله حکم کردهاند که جَسَدْ آنها را اویختهاند
در باب سَیْل تبریز که نوشته شده بود سه مرتبه از طرف محلّه خیابان آمده و کاروانسرا و بعضی خانه خراب کرده نواب حشمةالدوله هستند آنجا و کفتهاند بسازند
اخبار دُوَلِ خارجه
انکلیس
چنانکه در روزنامهٔ هفتهٔ کذشته نوشته شده بوُد عمارت بلوُری که در بیرون شهر لندن بجهة کذاشتن نموُنهٔ اجناس کلّ دنیا ساختهاند در تاریخ اوّل ماه مِئی بقاعدهٔ فرنکی که مطابق یوم پنجشنبه آخر جمادیالثانیست بجهة تفرُّج و تماشا و تردُّد خلق باز شده اوّل بنا بود که نخُست پادشاه با امنای دولت و چند نفر از خوانین و مُتشخصّین دُول خارجه که در آنجا بوُدند به آنجا تشریف بیاورند و کَشْت و سَیْر نمیند و بعد از آن پادشاه حُکم بدهد که بجهة خلق مفتوح باشد و کویا این بنا کذاشتن از احتیاط این باشد که مبادا درین جمعیّت زیاد اغتشاش و برهمخوردکی بشود اهل انکلیس از بزرک و کوُچک و خاص و عام ازین قرارداد بدشان آمد و کفته بودند که مکر پادشاه از ما که چاکران صادق و رعایای غیرتکش دولت انکلیس هستیم خاطرجمعی ندارد که این قرار را کذاشته است که در خلوت این عمارت را کشت نماید در جائیکه چهار اطراف پادشاه را ازدحام خلق بیشمار از چاکران غیرتکش کرفته باشند کرا آن حد و یار است که بتواند این نظم را برهم بزند که احتمال برهمخوردکی در او برود مکر قُوّهٔ ما رعایای غیرتکش را چه شده است که اکر اغتشاشی رو بدهد نتوانیم خاموش نمائیم اُمنای دولت که این مرحله را فهمیدند قرار کذاشتند که کُلّ خلق در تشریف آوردن پادشاه در آنجا حاضر باشند و یکربع بظهر مانده پادشاه از عمارت خودش که در لندنست و بِکَیْنهَمْ پَلَسْ مینامند روانه شده که بسمت عمارت بلوُر برود و موافق قاعدهٔ پادشاهان انکلیس با جلالی که در چنین روزها رسم است بعمارت مزبور رفته و چنانکه قانون پادشاهان آنولایت است شیپورچیان در پیش و پرنس اَلْبِرطْ و چند نفر از اقوام خود پادشاه در عقبش داخل عمارت شدند کل ایلچیان دول خارجهٔ ساکن لندن و وزرای انکلیس و خوانین مُقرّب در آنجا بودند بعد از آنکه داخل عمارت شدند در روی تختی که بجهة پادشاه حاضر کرده بودند قرار کرفت فهرست اجناسی که در آنجا جمع و حاضر کرده بودند بپادشاه دادند و فرموده بود که عمارت مزبور بجهة تردُّد و تماشای خلق باز باشد بعد از حکم پادشاه شیپور کشیدند و توپ انداختند که این خبر بکل خلق شهر برسد بعد از آن پادشاه با ایلچیان دُوَل خارجه و وُزرا و خوانین مُقرّب دور عمارت را کشت نموده و بهمان طور که از عمارت خود تشریف آورده بودند باز مراجعت نمودند در یکی از روُزنامهای فرانسه که آردِرَهْ مینامند درین خصوص باین طور نوشتهاند که هر کس از اهل دُول خارجه که در روز باز کردن عمارت مزبور در آنجا بود نظم و آراستکی آنجا را پسندیده و خورسند و خوشحال بود و از مهربانی خلق نیز بسیار مشعوُف بوُدند که بسیاری میدیدند که جای یکی از اهل دول خارجه خوب نبود جا باو میدادند و مهربانی و محبّت و امداد میکردند که خوب تماشا نماید از صورت پادشاه معلوم بوُد که بسیار فرحناک و خورسند بوُد و هر کس که در آنجا بوُده است مانند اینکه ایّام عید و عیش باشد در شادمانی و انبساط بوُده در روُزنامه که در اضمیر چاپ میزنند و نام او اِمْپارسیال است نوشتهاند که خبر آخر که از لندن آمده بود شانزدهم رجب بود و آنوقت شانزده روز بوُده که عمارت مزبور مفتوح شده بود و مردم میآمدند و میرفتند و کمال نظم را داشت و هیچ برهمخوردکی در آنجا نشده بوُد کُلّ نظام که در شهر لندن داشتند باین تفصیل است پنجهزار قشون رکابی هفت یا هشت هزار نفر از کزمها که پوُلِیسْ مینامند و سه هزار نفر از سربازان قدیم که مستحقّ مُستمری و مُرخّص خانه و معافاند مکر در چنین ایّام که بجهة نظم ولایت آنها را بیرون میآورند و این قلیل قُشون بجهة نظم شهریست که چهار کُرور جمعیّت دارد و آنقدر هم از دول خارجه بآنجا آمدهآند و اهل دُوَلِ خارجه که در آنجا بودند بسیار تعجب میکردند که این جمعیت زیاد را با این قشون که چکونه بنظم دارند که در دُوَلِ دیکر که اینقدر جمعیّت نیست الان قشون هم بیش از اینها بجهة خلق برقرار است و بدینطور منتظم نیست
روُس
در روزنامه اسلامبول نوشتهاند که کانت نَسِلْرود وزیر دُوَلِ خارجه دولت روس بتاریخ ۸ شهر رجب بشهر وارد شد آمده بود و منتظر بودند که امپراطور روس بعد از آن روز وارشو آمده بود و مُنتظر بودند که امپراطور روس روز بعد از آن روز وارد بشود پادشاه پرُوسیّه بنا داشت که بآنجا بدیدن امپراطور روس بیاید و کویا در خصوص اُمورات نِمْسَهْ در آنجا کفتکوئی خواهد شُد
در یکی از روزنامهای انکلیس نوشتهاند که یکی از کشتیهای بخار پادشاه انکلیس را در شهر لندن بجهة نشستن امپراطور روسیّه و پادشاه پروسیّه حاضر و مُهیّا میکردند که بنا داشتند به ولایت انکلیس بجهة تماشای عمارت بلوُرْ و اجناس و اشیائیکه درانجا کذاشته شُده بیایند
آستریّه
میکویند که امپراطور آستریّه بنا داشت که بسمت شمال ممالک خود سفر نماید و یکی از اُمنای دولت خود را از آنجا بشهر وارشه روانه کرده است که بخدمت امپراطور روسیّه بجهة تهنیت ورود او بشهر مزبور برود و وعده از امپراطور روس بکیرد که با امپراطور آستریّه یکدیکر را ملاقات نمایند و امیدوارند که امپراطور روس تا شهر المطزْ همراه امپراطور آستریه بیاید بسیاری از افواج سوارهٔ نظام را در آنجا جمع کرده بودند که امپراطورین روُس و آستریه تماشای مشق و حرکت آنها را بکُنند و چونکه ملاقات امپراطور روُس و پادشای پروسیّه پیش از آن میشود که با امپراطور آستریّه یکدیکر را ملاقات نمایند کمان دارند که در خصوص کذارش و مباحثه مابین دولت آستریه و دولت پروُسیّه کفتکو بشود که بکله دوستی و اتحاد در میان آنها مُحکمْ شده رفع مغایرت از طرفین بشود و به اصلاح تام برایند
عثمانیه
در سمت اسلامبول و ممالک آن اطراف درین فصل بهار خُشکی و کمآبی است و بارندکی بسیار کم شده است بطوریکه در بعضی جاها چندان امید ندارند که امسال حاصل بعمل بیاید و از آینده بسیار تشویش دارند که مبادا قحطی بشود در بعضی جاها غلّه یک به نیم ترقّی کرده است و در شهر اَمَسِیَهْ یک بیک ترّقی دارد کمان ندارند که در خود شهر اسلامبول قحطی بشود چونکه کنار دریاست و از هر طرف که بخواهند میتوانند کندم بیاورند امّا قیمتش زیاد خواهد شُد
در خُصوص آب در شهر اسلامبول بسیار تنکی میکشند اغلب آب اسلامبول از بندهائی است که در جلو بعضی کوهها و درههای آنجا در ایّام قیاصرهٔ روم ساختهاند آب چشمهها و آب باران و چند رودخانهٔ کوچک در آنجاها جمع میشوند و آب شهر از آنجاها میآید موافق خبر آخر که از اسلامبول آمد که پنجم شعبان بود این بندها بالمرّه خُشک و بیآب است از دولت چند نفر صاحب منصب با فعله و عمله مُعیّن کردهاند که بلکه آب چند چشمه را که در آن سمتها میباشد در میان این بندها بریزند و کم وبیش آب بشهر اسلامبول بیاورند در شهر اسلامبول اکثر آب که حالا بمصرف میرسد از چشمههای بیرون شهر است که سقّا میآورد و بسیار کران است و کمیاب از برای یک چلیک یا یک مشک آب که ده دوازده اوُقیه که چهار من تبریز است تخمیناً بیشتر وزن ندارد هشت شاهی یا ده شاهی پول میدهند و بعضی از سقّایان در آوردن آب تقلُّب مینمایند آب چاههای اسلامبول اندکی تلخ و شور است نه از برای خوردن خوب است و نه از برای رخت شُستن چلیک خودشانرا از آن آب پر میکنند و لکن در میان این چلیکها تخته کذاشتهاند که دو قسم آب میتوانند در آن نکاه بدارند آبی که نزدیک بدهن چلیک است آب شیرین بسیار خوبیست وقتیکه میخواهند آبرا بفروشند یک پیاله از سر چلیک که آب شیرین است بخریدار میچشانند و بعد از آنکه قیمتش را کذرانیدند چلیک را که پر از آبهای تلخ و شور چاههای اسلامبول است مکر چند پیاله دهن چلیک که آب شیرین است بجای آب شیرین خالی کرده میروند از سلانیک نیز نوشتهاند که در آنجا نیز باران کم آمده و از بوکرست که سمت شمال مملکت عثمانیه هست هم بهمین طور نوشتهاند که کندم سخت که در اینجا کندم پائیزه میکویند بجهة بیآبی بالمرّه خراب و ضایع شده بوُد و امید داشتند که باران بیاید که کندم بهاره ضایع نشود چونکه یکی از جاهای غلّهخیز ولایت عثمانیه سمت بوکرست است که در مملکت والاکیه میباشد انتظار داشتند که خبر بارندکی ازانولایت بیاید که غلّه بهار بر طرف نشود از حلب هم نوشتهاند که خشکی و بیآبی شده بود و در آخر ماه جمادیالثانی هوا چنان کرم بود که مانند کرمای وسط تابستان
در روزنامهٔ جریدةالحوادث اسلامبول نوشتهاند که از جانب پادشاه یونان برادرش دوُقْ دِهاُلُنْبوُرْغ در بیست و دویم شهر رجب وارد اسلامبول شده و در بیست و سیّوم بحضور سلطان رفت و در روزنامهٔ دیکر اسلامبول که بزبان فرانسه چاپ میزنند در این خصوص نوشتهاند که سلطان به شاهزاده مزبور بسیار التفات و احترام کرده و در مُدّت توقف مُشارٌالیه در اسلامبول اسبهای خود سُلطان و کالسکها بجهة سوار شدن و کَشْت و تفرج در خشکی و زورقها که در آنجا قایق میکوُیند بجهة کشت در دریا بشاهزاده مزبور داده شده بود
درین روزها لامارْکِیْ دِلَهْوَلِطْ وزیر مختار از جانب دولت فرانسه بنزد سلطان وارد اسلامبول کردیده بوده است که بحضور سُلطان برود
عالی پاشا وزیر دُوَلِ خارجه دولت عثمانیّه بجهة جزئی ناخوشی که داشت تا چند مُدّت به شهر بروسه رفته است که در آنجا به چشمههای آب کرم که بجهة رفع بعضی از امراض مشهور است رفته معالجه خود را نماید
فواد افندی که سابقا از جانب سلطان بنزد امپراطور روُسیّه ایلچی بود در مُدّت سفر و غیاب عالی پاشا کارکذار امورات دول خارجه شده است
پورتوقال
درین روزها درین مملکت کذارشی شده که کم مانده بود که سلطنت پادشاه آن مملکت بر هم بخورد مُدّتی بود که اهل آنجا از وزیر اعظم پادشاه که کانتْ تُومارْ نام دارد کلهمند بودند شخصی از خوانین قدیم متشخص آنولایت که نام او مَرْشَلْ سالْدانْهه اَسْت یکبار از شهر بیرون رفت و قشون را از راه در بُرده و بنای یاغیکری کذاشت و منظوُر اوْ این بود که وزرای پادشاه معزُول شده وُزرای دیکر بجای آنها برقرار شوند و قشون را تحریک کرده در دور خود جمع نموُده بود شوهر پادشاه پوُرْتوُقالْ که اینمرحله را شنید قشون پادشاه را بیرون آورده و رفت که با یاغیان جنک نماید اوّل کار قشون پادشاه قدری پیش بوُد و خیال میکردند که یاغیان که دور مَرْشَلْ سالْدانْهَه جمع شدهاند زود متفرق خواهند شد بعد از چند روز خود اهل پایتخت یاغی شُدند و امداد بیاغیان نمودند و قشون پادشاه هم بیشتر بطرف مَرْشَلْ سالْدانْهه رفتند و بجائی کشید که پادشاه پوُرتُوقالْ میخواست از تاج و تخت آنجا استعفا نماید و مَرْشَلْ سالْدانْهه چنان پُرْ زوُرْ شُد که کُلّ امورات دولتی بدست او آمد و موافق خبر آخر که از آنجا آمده کانتْ توُمارْ وزیر اعظم که مردم از او کله داشتند معزُول شد و کریخته به لندن آمده و مَرْشَلْ سالْدانْهه در پوُرتوُقالْ مُسلّط بود و نظم و قرار در آنجا میکذاشت وزیر اعظم نشد امّا خود اوُ وُزرای دیکر مُعیّن کرد