پرش به محتوا

هشت کتاب/زندگی خواب‌ها/جهنم سرگردان

از ویکی‌نبشته
جهنم سرگردان
از سهراب سپهری

شب را نوشیده‌ام

و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم.

مرا تنها گذار

ای چشم تبدار سرگردان!

مرا با رنج بودن تنها گذار.

مگذار خواب وجودم را پرپر کنم.

مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بردارم

و به دامن بی تار و پود رویاها بیاویزم.


سپیدی‌های فریب

روی ستون‌های بی سایه رجز می‌خوانند.

طلسم شکسته خوابم را بنگر

بیهوده به زنجیر مروارید چشم آویخته.

او را بگو

تپش جهنمی مست!

او را بگو: نسیم سیاه چشمانت را نوشیده‌ام.

نوشیده‌ام که پیوسته بی آرامم.

جهنم سرگردان!

مرا تنها گذار.