هاتف اصفهانی (گزیدهی اشعار رشحه)/جفا و جور تو عمری بدین امید کشیدم
ظاهر
جفا و جور تو عمری بدین امید کشیدم | که بینم از تو وفایی گذشت عمر و ندیدم | |||||
سزای آن که تو را برگزیدم از همه عالم | ملامت همه عالم ببین چگونه شنیدم | |||||
اگرچه سست بود عهد نیکوان اما | به سست عهدیت ای مه ندیدم و نشنیدم | |||||
دلم شکستی و عهد تو سنگدل نشکستم | ز من بریدی و مهر از تو بیوفا نبریدم | |||||
زدی به تیغ جفایم فغان که نیست گناهی | جز اینکه بار جفایت به دوش خویش کشیدم | |||||
تهی نگشت ز زهر غم تو ساغر عیشم | از آن زمان که شراب محبت تو چشیدم | |||||
کنون ز ریزش ابر عطاش رشحه چه حاصل | چنین که برق غمش سوخت کشتزار امیدم | |||||
ز جام عشق چو بیخود شدم چه جای شرابم | ز مدح شاه چو سر خوش شدم چه جای نبیدم | |||||
ضیاء السلطنه خاتون روزگار که گوید | سپهر بر درش از بهر سجده باز خمیدم |