هاتف اصفهانی (گزیدهی اشعار رشحه)/آمد هزار تیر تو بر جسم چاک چاک
ظاهر
| آمد هزار تیر تو بر جسم چاک چاک | یک تیر شد خطا و شدم باعث هلاک | |||||
| گر یار یاورم بود از آسمان چه بیم | گر دوست مهربان بود از دشمنان چه باک | |||||
| اشکم ز بیم هجر تو هر روز تا سمک | آهم ز دست خوی تو هر شام تا سماک | |||||
| بازش مگر حیات دهد لطف شهریار | اکنون که گشت رشحه ز جور فلک هلاک | |||||
| محمود پادشاه که در روزگار او | از نوک ناوکش شده خفتان چرخ چاک | |||||