| | | | | | |
|
خار بدرودن به مژگان خاره فرسودن به دست |
|
سنگ خاییدن به دندان کوه ببریدن به چنگ |
|
|
لعب با دنبال عقرب بوسه بر دندان مار |
|
پنجه با چنگال ضیغم غوص در کام نهنگ |
|
|
از سر پستان شیر شرزه دوشیدن حلیب |
|
وز بن دندان مار گرزه نوشیدن شرنگ |
|
|
نره غولی روز بر گردن کشیدن خیرخیر |
|
پیرهزالی در بغل شب بر گرفتن تنگتنگ |
|
|
از شراب و بنگ روز جمعه در ماه صیام |
|
شیخ را بالای منبر ساختن مست و ملنگ |
|
|
تشنه کام و پا برهنه در تموز و سنگلاخ |
|
ره بریدن بی عصا فرسنگها با پای لنگ |
|
|
طعمه بگرفتن به خشم از کام شیر گرسنه |
|
صید بگرفتن به قهر از پنجهی غضبان پلنگ |
|
|
نقشها بستن شگرف از کلک مه بر آب تند |
|
نقبها کردن پدید از خار تر در خاره سنگ |
|
|
روزگار رفته را بر گردن افکندن کمند |
|
عمر باقیمانده را بر پا نهادن پالهنگ |
|
|
یار را ز افسون به کوی هاتف آوردن به صلح |
|
غیر را با یار از نیرنگ افکندن به جنگ |
|
|
صد ره آسانتر بود بر من که در بزم لام |
|
باده نوشم سرخ و زرد و جامه پوشم رنگ رنگ |
|
|
چرخ گرد از هستی من گر برآرد گو برآر |
|
دور بادا دور از دامان نامم گرد ننگ |
|