هاتف اصفهانی (ماده تاریخها)/هزار حیف که از گلشن جهان آخر
ظاهر
هزار حیف که از گلشن جهان آخر | چو گل به باد خزان رفت میرزامهدی | |||||
فروغ محفل آل رسول بود و دریغ | که شمعسان ز میان رفت میرزامهدی | |||||
ز الفت تن خاکی ملول شد جانش | به سوی عالم جان رفت میرزامهدی | |||||
هوای قصر جنان کرد از جهان خراب | به آن خجسته مکان رفت میرزامهدی | |||||
به حیرتم چه شنید از فسانهی ایام | که خوش به خواب گران رفت میرزامهدی | |||||
غرض چو جانب عشر تسرای خلدبرین | ز بزم همنفسان رفت میرزامهدی | |||||
رقم زد از پی تاریخ رحلتش هاتف | به بزمگاه جنان رفت میرزامهدی |