هاتف اصفهانی (ماده تاریخ‌ها)/ساکن کنعان مهجوری خلیل

از ویکی‌نبشته
  ساکن کنعان مهجوری خلیل آن که چون یعقوب باشد ممتحن  
  وان که هست از تیشه‌ی صبر و شکیب کوه اندوه و بلا را کوه کن  
  آنکه هرگز جز حدیث درد عشق برنیاید از لب او یک سخن  
  چون غم و درد نهانش کرده بود فارغ از هر محفل و هر انجمن  
  داشت چون وحشی غزالان روز و شب وحشت از پیر و جوان و مرد و زن  
  کرد پیدا بهر خود غمخانه‌ای آن گرفتار بلایا و محن  
  کرد معمور آن مصیبت خانه را بهر اندوه و ملال خویشتن  
  کرد چون تعمیرش و آن غمکده گشت نو از گردش چرخ کهن  
  کلک هاتف از پی تاریخ آن زد رقم معمور شد بیت الحزن