نیرنگستان/گیاه‌ها و دانه‌ها

از ویکی‌نبشته

گیاه‌ها و دانه‌ها

 

خربزه و عسل با هم نمیسازند.

ترشی گردو آمد نیامد دارد.

برنج خشک را بجوند ریش کوسه میشود.

برنج زیر رختخواب کسی باشد ناپاک میشود.

سنبل‌الطیب را بگربه بدهند مست میشود.

تخم دستنبو آوارگی میآورد.

چهل روز صبح شب نم نخود بخورند صدا را باز میکند.

تخم جاروب در اطاق بریزد دعوا میشود.

کونه خرما را هر کس بخورد بصورتش جوش میزند.

وسمه بابرو بکشند قوت میدهد.

حنا موخوره را میریزاند.

خربزه که میخورند باید خودشان را در آئینه نگاه بکنند تا ببینند که چقدر چاق شده‌اند و هرگاه پشت دستشان را نگاه بکنند مثل خربزه چاق و سفید میشود.

سیاه‌دانه در اطاق بریزد دعوا میشود.

کاشتن بادنجان، سیب‌زمینی، شبدر و جو آمد نیامد دارد.

بته خرزهره آمد نیامد دارد.

درخت پسته و گردو آمد نیامد دارد.

هر که کدو بکارد بته کدو که راه افتاد او هم از خانه‌اش آواره میشود.

روی هر دانه برنج یک قل هوالله نوشته نباید زیر پا بیفتد.

زیر درخت گردو هرکس بخوابد جنی میشود.

پوست هندوانه گاز بزنند کچل میشوند.

بعد از خوردن هندوانه تخمه‌اش را بشکنند خاصیتش میرود.

اولین میوه‌ای که خدا آفرید هندوانه بود، بعد که سر آن استاد شد تخمه میوه‌های دیگر را جمع کرد و یا در میان آنها گذاشت تا خوردنش آسانتر بشود[۱].

دو سر خربزه را یکنفر باید بخورد اگر دو نفر بخورند با هم دعوایشان میشود.

گل محمدی از عرق روی محمد که به زمین چکیده سبز شده[۲].

درخت میوه که بار ندهد دو نفر با بیل و تبر و تیشه میروند پای آن. یکی از آنها تشر میزند بدرخت و بلند می‌گوید این درخت را باید کند میوه نمیدهد. و پای درخت را بیل میزند، دیگری ضامن میشود جلو میآید و دست او را نگه میدارد و میگوید: ایندفعه را ببخش اگر سال دیگر میوه نداد آنوقت ببر. درخت میترسد و سال دیگر بار میدهد.

هر گاه زن آبستن سیب و گلابی بخورد بچه‌اش خوشگل میشود.

ریباس (ریواس) در اثر رعد و برق بر سنگ کوه میروید.

خوردن مویز ذهن را باز میکند.

یکی از دانه‌های انار مال بهشت است باین جهت در موقع خوردن انار باید دقت کرد همه دانه های آنرا بخورند.

کسی بکسی سیب بدهد باید با سرانگشت روی آنرا فشار بدهد وگرنه علامت بی‌مهری است.

انجیر و سیب و انگور میوهٔ بهشت است.

پیاز در خانه گل بدهد آوارگی میآورد.

روز جمعه پیاز خام نباید خورد.

مهرگیاه - «گیاهی باشد شبیه آدمی و در زمین چین روید و آن سرازیر و نگونسار میباشد چنانکه ریشهٔ آن بمنزلهٔ موی سر اوست، نر و ماده در گردن هم کرده و پایها در یکدیگر محکم ساخته، گویند هرآنکه آنرا بکند در اندک روزی بمیرد و طریق کندن آن چنانست که اطراف آنرا خالی کنند چنانکه باندک زوری کنده شود و ریسمانی بر آن بندند و سر ریسمان را بر کمر سگ تازی محکم سازند و شکاری در پیش آن سگ رها کنند. چون سگ از عقب شکار بدود آن گیاه از بیخ و ریشه کنده شود و سگ کن باین اعتبارش گویند و سگ بعد از چند روز بمیرد و آنرا «مردم گیاه» و «مردم گیه» نیز خواند و نر و ماده آنرا از هم تفرقه توان کرد و اگر قدری از آن با شیر گاو بخورد زنی بدهند که عقیم باشد البته فرزندش بهم رسد. اگر از نر بخورد فرزندش نر و اگر از ماده بخورد فرزندش ماده.»[۳]

گل زبان پس قفا معروف است که عاق والدین شده، دختر بوده مادرش او را نفرین میکند و زبانش از عقب در میآید.

ریشه درخت مو سبز را نباید کند هرکس بکند میمیرد.

درخت توت و درخت کاج را نباید انداخت و بطور کلی بریدن درختهای کهن گناه دارد[۴].

گفته اند که از خوردن جو خون کثیف و فاسد نخیزد که باستفراغ حاجت افتد، و نیز از بیماری دموی و صفرای بیشتر ایمن بود و اطباءِ عراق وی را ماء مبارک خوانند و وی آن چیزیست که بیست و چهار گونه بیماری معروف را سود دارد … و روغن جو قوبای صفرا ببرد و روغن گندم قوبای سودا را ببرد و سبوس جو در دیگ کنند و نیک بجوشانند کسی را که پی‌های پای سست شود و بر نتواند خاست و با پیوند های پای و زانو بگیرد و پای را در میان آب جو بنهند تا بصلاح بازآید و سبوس گندم همین معنی کند … و چنین گویند چون شب خسوف ماه جو توان کاشت جو بکارند و نان وی دیوانگان را دهند سود دارد، و چون بزیادت باشد و بزهره نگران بدان وقت جو کارند هر اسب لاغر که از آن جو بخورد فربه شود، و نیکی و بدی سال اندر جو پدید آید که چون جو راست برآید و هموار، دلیل کند که آن سال فراخ سال بود، و چون پیچنده و ناهموار برآید تنگ سال بود.»[۵]

«.. و آب که از خوید زار گذرد و از وی بیرون آید ماندگی را کم کند و خستگی معده بردارد، و ایمن بود تا سال دیگر که جو رسد از رنج تشنگی و بیماری.»[۶]

امروزه نیز در ایران در میان عامه معمول است که بعدد زگیلهای بدن دانه‌های جو گرفته بر یک یک آنها سورهٔ الم نشرح را خوانده میدمند و هر یک را بر یک زگیل آشنا کرده بعد مجموع این جوهای افسون‌کرده را میکارند و یا در آب میریزند و معتقدند تا موقعیکه جو در خاک سبز شود یا در آب بگندد آن زگیلها فرو خواهد ریخت[۷].


  1. این مسئله فرض داروین Darwin را راجع به فلسفهٔ تکامل تایید میکند.
  2.   شب شنبه برفتم بر سر پل قدمگاه علی باسم دلدل  
      عرق از سینهٔ پاک محمد چکیده بر زمین حاصل شده گل  

    ترانه کرمانی

    بر طبق افسانهٔ قدیم گل سرخی که بنام «خون سیاوشان» است از خون سیاوش که بزمین چکیده روئیده است. فردوسی میگوید:

      جدا کرد از سرو سیمین سرش همی رفت در تشت خون از برش  
      کجا آنکه فرموده بد تشت خون گروی زره برد و کردش نگون  
      گیاهی برآمد همانگه زخون بدانجا که آن تشت شد سرنگون  
      گیاه را دهم من کنونت نشان که خوانی همی خون اسیاوشان  

    بقیهٔ پاورقی در صفحهٔ مقابل

    بقیه از صفحهٔ ۱۲۰
    در تصنیف عامیانه از خون لب یار دسته‌گل میروید:

      دیشب که بارون اومد یارم لب بوم اومد  
      رفتم لبش ببوسم نازک بود و خون اومد  
      خونش چکید تو باغچه یه دسته گل در اومد..  

    اوسانه ص ۳۲ چاپ اول

    در قصه عامیانه نی از خون میروید و در این ترانه جندقی:

      رفتم به باغ کا کا چیدم انار کا کا  
      کاکا آمد سرمو برید خونم بگودالو چکید  
      گودالو علفم داد …  
  3. این قسمت از فرهنگ جهانگیری و برهان قاطع گرفته شده ولی بعقیده عوام مهر گیاه برای سفیدبختی خوبست که با خودشان داشته باشند.
  4. این عقیده شبیه افکار زرتشتی است که کاشتن درخت و آبادی از جمله کارهای خوب است.
  5. نوروزنامه ص ۳۰–۳۱.
  6. نوروزنامه ص ۳۲.
  7. حواشی نوروزنامه ص ۱۰۰.