کاوه/دورهٔ جدید/سال دوم/شعبان ۱۳۳۹/نوروز و تقویم ایرانی

از ویکی‌نبشته
کاوه (۱۳۳۹ قمری)
نوروز و تقویم ایرانی
منتشرشده در ۱ شعبان ۱۳۳۹ برابر با ۲۱ فروردین ۱۳۰۰

نوروز و تقویم ایرانی

نوروز که یک نشانهٔ ملی از ایران باستانی است در دل هر ایرانی نژاد جنبش عجیبی احداث میکند وچون این جشن ملّی از زمان ملکشاه سلجوقی باین طرف در میان مسلمانان ایران در اوّل فصل بهار وموسم بیداری طبیعت بر پا میشود و بهار ایران نیز در دشت و چمن و کوهسار و هامون جلوهٔ شور انگیز غریبی دارد لهذا این نفخهٔ صور رستخیز بهاری که در اعتدال ربیعی و تعادل شب و روز و اعتدال هوا دمیده میشود یک عیدی است هم طبیعی و هم وضعی و ایرانی بداشتن یک چنین عید ملّی سر بلند است.

در عهد ساسانیان نوروز یعنی روز اوّل سال ایرانی و اوّل فروردین ماه اول بهار نبود بلکه مانند عید فطر و عید اضحی در میان مسلمین آن هم در فصول میگشت منتها نه بدان سرعت که اعیاد عربی میگردندو فرق مسئله در آنست که چون سال عربی (که حالا نیز معمول به عامّهٔ ایران است) از سال حقیقی قریب یازده روز کمتر است یک روز عید عربی سالی یازده روز جای خودرا تغییر میدهد ولی سال ایرانی فقط غریب شش ساعت از سال حقیقی کوتاه‌تر بوده یعنی بجای سیصد و شصت و پنجروز وشش ساعت که تقریباً طول سال شمسی است ایرانیان سال ۳۶۵ روز تمام میگرفتند و بداین ترتیب هر چهار سال یک روز و هر صد و بیست سال یکماه سر سال آنها عقب‌تر میرفت.

در سال یازدهم هجرت که مبدأ تاریخ یزدگردی و مصادف جلوس یزدگرد پسر شهریار آخرین پادشاه ساسانی بر تخت سلطنت است نوروز در ۱۶ حزیران رومی (ژوئن) یعنی نزدیک باوّل تابستان بود و از آن تاریخ باینطرف بتدریج هر چهار سال یک روز عقب‌تر ماند تا در حدود سنه ۳۹۲ هجری نوروز باوّل حمل رسید و در سنه ۴۶۷ هجری نوروز در ۱۳ برج حوت یعنی ۱۷ روز بآخر زمستان مانده واقع بود که جلال الدّین ملکشاه سلجوقی ترتیب تقویم[۱] جدید جلالی‌را بنانهاد و نوروزرا در روز اوّل بهار که موقع نجومی تحویل آفتاب ببرج حمل قرار داده و ثابت نگاه داشت یعنی قرار شد در هر ۴ سال یکبار سال‌را ۳۶۶ روز بشمرند و پس از تکرار این عمل هفت بار یعنی پس از هفت مرتبه چهار سال (یا ۲۸ سال) دفعهٔ هشتم بجای آنکه سال چهارم‌را ۳۶۶ روز حساب کنند با سال پنجم (یعنی در واقع با سال ۳۳ از ابتدای عمل) این معامله را بکنند و بداین ترتیب رویهم رفته سال جلالی نزدیکترین سالهای معمول دنیا میشود بسال شمسی حقیقی که ۳۶۵ روز و پنج ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه است. این عمل‌را که در واقع تعدیل میزان سال است — یعنی پر کردن کسر محّل آن مقداری که سال معمولی از سال حقیقی ناقص است و اضافه نمودن یک یاچند روز بر آن در هر چند سال یکبار و یاحذف آنچه زیادتر حساب شده با کسر کذاشتن مقداری در هر چند وقت — باصطلاح علمی کبیسه گویند. چون سال حقیقی یعنی مدّتی که از دقیقهٔ تحویل آفتاب به نقطهٔ اوّل حمل تا تحویل آن بدان نقطه در سال آینده میگذرد چنانکه در فوق ذکر شد بیشتر از ۳۶۵ روز و اندکی کمتر از ۳۶۵ روز و ۶ ساعت است حساب قدری پیچیده میشود چه اگر سال درست ۳۶۵ روز میبود که همان طور حساب کرده و پیش میرفتیم چنانکه ایرانیان قدیم حساب میکردند و در آنصورت چیزی هم کسر نمیآمد واگر درست ۳۶۵ روز و ۶ ساعت بودی که هر چهار سال یکمرتبه یک روز بیشتر یعنی ۳۶۶ روز میشمردیم ومسئله ختم و اشکال حلّ میشد چنانکه رومیان در قدیم و روسها و ملل بالکان و عثمانیها و ارمنی‌ها تا این اواخر بداین شکل حساب میکردند (و بعضی حالا نیز میکنند) ولی نکته آنجا است که در صورت اوّلی مبلغی کمتر و در صورت دوّم قدری بیشتر حساب کرده‌ایم و بتدریج اختلافی میان سال معمولی و حقیقی پیدا میشود و سال معمولی از وقت حقیقی خود جلوتر میافتد. بداین جهت است که اغلب ملل فرنگ از روی ترتیبی که در سنهٔ ۹۹۰ پاپ روم گریگوار سیزدهم وضع کرد هر چهار سال‌را یک روز بیشتر یعنی ۳۶۶ روز شمرده و آن سال‌را سال کبیسه مینامند ولی باز در هر صد سال یکبار یک سال کبیسه‌را (آخرین سال هر قرن مسیحی) نیز مثل سایر سالهای معمولی ۳۶۵ روز گرفته و در هر چهار صد سال یکبار در موقع صد ساله بر عکس این معامله‌را میکنند (یعنی باز ۳۶۶ روز میگیرند) که بداین وسیله سال عرفی تقریباً بسال شمسی حقیقی نزدیک میشود[۲] ولی باوجود همهٔ این دقّتها باز سال معمولی عین سال حقیقی نمیشود و در چند هزار سال یکبار باز ثانیه‌های زیادی یا کسری جمع شده یک روز زیاد و کم میآید و بهیچ ترتیب و هیچ نوع کبیسه جلوگیری از این فقره کاملاً ممکن نیست و نمیتوان سال معمولی‌را مطابق عین سال حقیقی کرد. فقط چیزی که میشود کرد کم کردن فرق آندواست بقدر امکان و بهمین جهت است که کبیسهٔ گریگوری از کبیسهٔ ژولیانی بهتر و کاملتر است و ترتیب تقویم جلالی از حساب گریگوری هم بسال حقیقی نزدیکتر است. این عمل یعنی کبیسه که برای نزدیک کردن سال معمولی بسال حقیقی است و عبارت از پر کردن کسر و ناقص یا حذف زیادی است در میان ملل مختلفه باقسام مختلفه بعمل میآمده و از آنجمله درمیان ایرانیان قدیم بدین ترتیب بوده که سال‌را همیشه ۳۶۵ روز میشمرده‌اند و بجهاتی مذهبی بجای آنکه هر چهار سال یک روز زیادتر بشمارند در هر صدو بیست سال یکماه اضافه میکردند یعنی سال را ۱۳ ماه شمرده و جلوتر میبردند[۳]. بعد از اسلام دیگر هیچ کبیسه در تاریخ یزدگردی بعمل نیامده[۴] و نوروز پارسیان که روز اوّل فروردین ماه باشد دائماً در دورهٔ سال میگردد و حالا در وسط تابستان واقع است[۵].

نوروز در اصل عید اموات بوده و روزی بوده که بعقیدهٔ ایرانیان قدیم ارواح مردگان بمنازل خود بر میگشتند. در این روز مردم برای ارواح گذشتگان دعا و نیاز میکردند و تقریباً مانند روز رغائب در میان مسلمین و یکشنبهٔ اموات در میان مسیحیان بوده. قرائن قوی در دست هست که این عید در ابتدای امر و عهد قدیم باز در اوّل حمل یعنی اوّل بهار بوده است و در عهد تألیف قسمت قدیم آوستا و زمان زردشت (یعنی در قرن هفتم قبل از میلاد مسیح) همین طور بوده است و شاید بیک نحوی که بر ما کاملاً معلوم نیست آنرا در اوّل حمل ثابت نگاه میداشتند بعدها بر حسب حدس بعضی علما[۶] در عهد داریوش اوّل و اواخر سلطنت او (در حدود سنهٔ ۵۰۵ پیش از میلاد مسیح) در موقعی که تقویم آوِسْتائی یعنی سال فروردین تا اسفندارمذ بجای تقویم قدیم ایرانی و سالی که ماههای آن باگادیس و گرماپادا و غیره بوده (و در کتیبهٔ بیستون وقایع بهمان تاریخ ثبت شده و از اوایل پاییز شروع میشد) رسماً در مملکت ایران قبول شد ترتیب کبیسهٔ سال معمولی بهم خورده و فقط در سال مذهبی و برای امور دینی و روحانی کبیسه جاری و باقی مانده و سال رسمی از آنوقت باینطرف «ناقصه» یعنی غیر ثابت شده است و بر حسب ظنّ بعضی دیکر از علماء[۷] در زمان داریوش دوّم در سنه ۴۱۱ قبل از میلاد مسیح این ترتیب بعمل آمده است[۸].

تقویم آوِسْتائی جزو یک ترتیب زمان شماری بوده که در زمان قدیم در خیلی از ممالک آسیای غربی و مصر نیز با اندکی تفاوت جاری بود و بظنّ غالب منشأ اصلی آن از مصر بوده است. این ترتیب‌را (بجز بودن مبدأ سال در اوّل بهار) فرانسه‌ها نیز در جمهورّیت اوّلی خودشان جاری کردند و سالها دائر بود. در این ترتیب سال عبارت است از ۱۲ ماه سی روزه و پنج روز الحاقی در آخر سال. ترتیب مزبور با اصلاح کبیسهٔ آن بقرار تقویم ملکشاهی بچندین جهت بهترین شرکت حساب زمان است. اوّلاً برای آنکه ماهها کم و زیاد ندارد و حفظش آسان است ثانیاً پنج روز آخر سال‌را که مخصوص تهیّهٔ جشن نوروزی است و در واقع شب عید است و چهارشنبه سوری هم اغلب در آن واقع است میشود مخصوص تصفیهٔ حساب سالیانه و بستن دفترهای اداری و تجارتی کرد ثالثاً اوّل سال باوّل بهار که در واقع اوّل سال طبیعی است مصادف شده و اوّل هر فصلی هم تقریباً باوّل ماهی میافتد و هر وقت بخواهید از سه ماه تابستان حرف بزنید لازم نیست توضیح کنید که از هشتم حزیران تا هشتم ایلول رومی یا از ۲۳ ژوئن فرنگی تا ۲۴ سپتامبر است و بکمال سهولت توان کفت ماه تیر و مرداد وشهریور. این فواید وچندین نکتهٔ دیگر مزایای عمومی این ترتیب است که بهمان جهات جمهوریّت فرانسه که اساسش بر عقل و علم محض (بدون تقیّد بقیود گذشته) بود این ترتیب‌را قبول کرد. لکن برای ما ایرانیان تنها این مرجّحات عمومی در کار نیست بلکه صد مرتبه بالاتر و مهمّ‌تر از اینها (غیر از شمسی بودن سال) همانا مرجّح و بلکه موجب عمدهٔ قبول آن آیین ملّی بودن آن است که هر ایرانی طبیعةً بدان میل میکند و اجرای این ترتیب تا اندازه‌ای احیای سنّت ملّی قدیم است که هیچ زیانی هم بهیچ چیز مردم ندارد و ضمناً رسم مبارک ملّی هم تجدید میشود. بعد از ظهور اسلام هم همیشه این ترتیب در تمام ایران دائر بود و در عهد آل بویه و ملوک طبرستان بدان تاریخ مینوشتند و حتّی غزنویان جشن مهرگان و سده‌را نیز مانند نوروز بر پا میکردند و سلام عامّ در باری منعقد میکردند. یکی از مرجّحات این ترتیب هم آنست که هم اکنون نیز در بعضی ولایات ایران مانند نائین و بعضی نقاط مازندران عامّهٔ مردم بهمان حساب ماه و سال میشمرند.

چون لزوم تبدیل سال عرفی از قمری بشمسی اجماعی و مسلّم است و محتاج بدلیل و بر هان نیست لهذا ما میخواهیم در اینجا پیشنهاد کنیم که پیشروان اصلاح ایران در تبدیل سال بشمسی این ترتیب ملّی ایرانی‌را که از قدیم داشتیم و یکی از آثار و آداب نادر ما است که اتّفاقاً بر اغلب و حتّی همهٔ ترتیبات ملل دیگر در این موضوع برتری دارد و اسباب سر بلندی ما است پذیرفته و قدمی در احیای آثار ملّی بردارند که احیای رسوم وسنن و عادات ملّی قدیم و بومی (که با تمدّن منافات ندارند) یکی از امور مهمه در رستخیز ملّی است و برای بیدار کردن حسّ قومیّت و در واقع محکم ساختن ریشهٔ ملیّت این امور تأثیر عمده دارند و ایران بدانها بالیده یاد از عهد عظمت و جلال خود ونیاکان سربلند خو یش مانند اردشیر و نوشیروان میکند و اصلاً هم ملیّت عبارت از مجموع همین گونه امور و آثار و یادگارها است و پایهٔ آن روی این رسوم فرخنده گذاشته شده است.

بسیار حیف است که با داشتن این چنین تقویم منظّم و اسامی درخشان ماهها ایران جدید که گذشتهٔ خود را فراموش کرده بارشاد بلژیکیهای مأمور گمرک و بیگانه بآداب ملّی ایران وقتیکه حساب سال قمری عربی‌را در معاملات عرفی نسخ کرده وسال شمسی‌را مقرر میکند یک حساب موهوم و سال شماری یعنی ماههای نجومی بجای آن گذاشته و به جای صفر و جمادی و شوّال عربی سرطان و عقرب ودلو (!) نجومی‌را انتخاب کرده و در دوایر دولت جاری میکند. این علامات نجومی که اسم بروج آسمانی است هیچ مناسبت ذوقی باسامی ماهها و ترتیب حساب سال عرفی ندارد و هیچ ملّت این علامات موهوم‌را برای خود تقویم ملّی و حساب عرفی اخذ نکرده و نمیکند مگر ملّتی که اصلاً مثل اهالی سِنِگال و اوگاندا هیچ تاریخ ملّی و تمدّن قدیم نداشته باشند که برای اخذ اصطلاحات جدید خودشان سرچشمه‌ای باشد. بعضی ادارات ایران که فرنگیها در آن مدیرند هم اصلاً دفتر و مکاتباتشانرا بفرانسه مینویسند وچه در آنگونه مکاتبات و چه در نوشته‌های فارسی اصلاً تاریخ فرنگی را بهر دو معنی لفظ تاریخ استعمال میکنند یعنی هم مبدأ تاریخ‌را از هجرت حضرت رسول صلعم نگرفته از میلاد مسیح میشمرند و هم اسامی ماهها را بترتیب ژانویه و فوریه فرنگی میگیرند. این فقره دلیل نهایت بی قیدی است زیرا که مادامیکه یک مبدأ تاریخ عمومی بین الملل و غیر مذهبی در دنیا پیدا و معمول نشده (مثلاً بنای اهرام مصر یا ظهور هومِر شاعر یونانی یا اختراع الفبای صوتی) دلیلی ندارد که یک ملّتی تاریخ مذهبی خودرا کنار گذاشته و تاریخ مذهبی دین دیگریرا قبول کند بسیار بیمعنی است که ما تاریخ هجریرا کذاشته تاریخ میلادی مسیحی‌را اتخاذ کنیم. در حساب ماهها و اسم آنها ترتیب فرنگی هیچ حسن مخصوصی ندارد یک ماه ۲۸ روز است و دیگری ۳۱ و دیگری ۳۰ آنهم نه از روی قاعدهٔ مخصوص بلکه محض اینکه ماه ژویّه (ژولیه) و اوت (آوگوست) مطابق اسم امپراطور روم بود که تقویم را اصلاح کرد آن ماههارا ۳۱ روز یعنی بلندتر کرده و بواسطهٔ یک غرضی دیکر که با ماه فوریه داشت آنرا کوتاه کرد.

یک پیشنهاد بیغرضانه

نگارندهٔ این سطور که مدّت مدید در فنّ معرفت تقویم و تواریخ و تقویم های ملل قدیمه و جدیده تتبّع نموده است و حاضر است برای هر یک جمله از مطالب فوق یک رساله پرداخته و دلایل مشروحه اقامه کند برای اصلاح یک فقره از امورات ملّی که ترتیب زمان شماری باشد (و اصلاح آن بترتیب صحیح و منظّم علمی البتّه مانند اصلاح اوزان و مقائیس و مکائیل از اصلاحات لازم است) پیشنهاد ذیل را بنظر اولیای دولت پیشروان ملّت عرضه میدارد تا اگر یک مرد سیاسی و رئیس لایق و بزرگی در ایران پیدا شود که مانند ملکشاه سلجوقی و پاپ گریگوار و خلیفهٔ عبّاسی المعتضد باللّه و اکبر شاه پادشاه هند بخواهد اصلاحی در تقویم نموده و این تجدیدرا زیور اسم تاریخی خود بنماید ترتیب ذیل را قبول و رایج کند. در این زمان که ایران پادشاه جوان و صدر اعظم‌های جوان دارد که دلشان طبعاً باید با شور نامجوئی و سر فرازی و امید آینده و هوس تحصیل افتخار پر باشد نومید نیستیم که تاریخ و تقویم جدید شمسی قبول و دائر شده و «بماند سالها این نظم و ترتیب». اینرا هم باید عرض کنم این فقره یک خدمتی است ضمناً بدین اسلام زیرا که لابدّ وبلاشکّ حساب سال قمری عربی بواسطهٔ غلط بودن اساس آن ازمیان خواهد رفت یعنی از استعمال در امور عرفی بر افتاده و مخصوص امور مذهبی خواهد شد و اگر ما پیش از وقت یک ترتیب سال شمسی مناسب ذوق ملّی ایرانی نگیریم که مبدأ آن از هجرت نبوی حساب شود ممکن است ترتیب تاریخ میلادی و تقویم فرنگی رایج شود و یک رکنی از یادگارهای اسلامی از میان برود اینک پیشنهاد:

نوروز چنانکه فعلاً مرسوم است در اوّل حمل و مبدأ سال عرفی قرار داده شود و تاریخ هجری شمسی‌را (که امسال سنهٔ ۱۳۰۰ از آن تاریخ است) بموجب قانون در تمام مملکت بجای هجری قمری معمولی دارد. علاوه بر اینها اسامی ماههای ایرانی یعنی فروردین و اَرْدی‌بهشت تا اسفندارمَذْرا بجای عقرب و خرچنگ آسمانی و بجای شوّال و جمادی عربی (که اوّلی از لغت جستن شتر نر بشتر ماده و دوّمی از لغت خشکسالی مشتّق است) استعمال کنند و ترتیب جلالی‌را پیش بگیرند بقرار هرماهی سی روز با پنج روز اَنْدَرگاه آخر سال (خمسهٔ مسترقه) و کبیسهٔ چهار ساله و ۳۳ ساله وتمام دفاتر دولتی و عمل ادارات رسمی از مالیّه و پست و عدلیّه و غیره‌را بداین قرار مقرّر دارند. بداین طریق یک تاریخ هجری شمسی بسیار صحیح و ملّی جاری و مستعمل میشود. اگر خواسته باشند یکقدم دیگر نیز در احیاء شعائر ملّی و سنن بومی بر داشته شود خوبست که جشن مهرکان‌را نیز که در اوایل پائیز و تقریباً مطابق با جشن افتتاح اوّلین مجلس ملّی ایران است (که در ۱۴ برج میزان بوده) نیز احیا نمایند.

برای سهولت تطبیق تواریخ مختلفه معلوم است ابتدا تا مدّتی (بلکه همیشه) در تقویم‌های دیواری و کتابی که ما اسم «ڭاہنامه»[۹] برای آن پیشنهاد میکنیم روز و ماه تاریخ معمول عرفی و رسمی بخطّ خیلی درشت در وسط و تواریخ فرنگی و عربی فقط بخطّ ریز درپائین باید چاپ شود. امید از همّت ایرانیان ملت پرست آنکه این پیشنهاد که متضمّن یک تجدّد ملّی در یک رشته زندگی و احیای سنّت ملّی قدیم است وبا نیّت خالص و بی ادّعا و بیریا عرض شده بمقام عمل بیاید و در این سال که سر قرن سیزدهم هجری و سنهٔ ۱۳۰۰ هجری شمسی است اصلاح تقویم‌را که در این چند سال آخر حتّی بلغاریها و روسها و عثمانیها نیز بعمل آورده اند بحکم یک حکم دولتی تأسیس و اجرا کند.

 

ادارهٔ کاوه حاضر است که بواسطه جمع بودن اسباب در این نقطه برای شروع باین کار یک تقویم بسیار نفیس و پاکیزه بشکل زیبا چاپ و منتشر کند اگر ارباب همّت و هوس از ایرانیان در سرمایهٔ آن کمک کنند.


  1. در این مقاله همه جا لفظ تقویم بمعنی ترتیب حساب سال و ماه استعمال شده که در کتب ایرانی لفظ (تاریخ) بجای آن استعمال میشود لکن چون کلمهٔ تاریخ در فارسی مشترک لفظی بوده ومعانی بسیار دارد و مثلاً بمعنی علم تاریخ که بفرانسه (histoire) باشد و تاریخ یکواقعه که بفرانسه (date) باشد و ثبت وقایع متوالیه که بفرانسه (chronologie) باشد و هم برای مبدأ تاریخ که بفرانسه (ère) باشد و حتّی گاهی برای ترتیب ماه و سال شماری که بفرنگی (calendrier) باشد استعمال میشود ما در این مورد بجای آن لفظ کلمهٔ تقویم‌را اختیار کردیم.
  2. در سنه ۹۹۰ (که مطابق سنه ۱۵۸۲ میلادی است) ملاحظه کردند که روز اوّل بهار در واقع ده روز جلوتر از آن روزی است که بنا بر تقویم زولیانی عادةً بایستی بیفتد بداین جهت پاپ گریگوار سیزدهم (از سنه ۹۸۰ تا سنه ۹۹۳ پاپ بود) در آن سال حکم کرد روز پنجم ماه اکتوبررا پانزدهم آنماه بشمرند و بعدها کبیسهٔ دقیق‌تر مذکور در متن‌را اجرا کنند.
  3. آن سال‌را یعنی سال صدوبیستم‌را که ۱۳ ماه داشته «بهیزک» یعنی مبارک مینامیدند.—این ترتیب کبیسه فقط در میان موبدان برای سال مذهبی که ثابت بوده مرسوم بوده است نه برای سال عرفی.
  4. مگر یکبار در میان پارسیان هندوستان که یک قسمت از زردشتیان که معروف به «شاهنشاهی» هستند بدانقرار حساب میکنند.
  5. برای شرح مبسوط حساب تقویم ایرانی واصل نوروز رجوع شود بشماره ۵–۶ از دورهٔ قدیم کاوه.
  6. وست West پهلوی شناس معروف در دیباچهٔ خودش بکتاب دین گرْت پهلوی.
  7. Gutschmid: Berichte über die Verhandlungen der Kgl. sächsischen Gesellschaft der Wissenschaften zu Leipzig. Philologisch-historische Klasse, Sitzung 1. Juli 1862
  8. دلایل این حدسها مشروح است و این مقاله گنجایش آنرا ندارد طالبین رجوع کنند بمآخذ اصلی.
  9. گاهنامه (بپهلوی «گاه نامک») کتابی بوده در عهد ساسانیان که مانند تقویم‌های رسمی فرنگی و سالنامه‌ها در این عصر توقیعات ومراتب مختلفهٔ طبقات درباریان و مراسم دربار و غیره نوشته شده بوده و بقول مسعودی ششصد مراتب و درجات در آن شرح داده شده بود و جزو کتاب الرسوم بزرگ موسوم به «آئین نامه» بوده. این کلمه برای تقویم و سالنامه خیلی لفظ مناسبی است.
Public domain این پرونده یا توسط دارندهٔ حق تکثیر آن در مالکیت عمومی انتشار یافته، یا زمان حق تکثیرش به پایان رسیده و یا فاقد شرایط لازم حق تکثیر بوده‌ است. این مربوط به تمام جهان می‌شود.