نظیری نیشابوری (غزلیات)/مردانه قماری کن دستی به دو عالم زن

از ویکی‌نبشته

مردانه قماری کن دستی به دو عالم زن

خَصلی(1) که نهی پُر نه نقشی که زنی کم زن

هر دم چو فلک لعبی از پرده برون آری

این شعبده یک سو نه وین معرکه بر هم زن

گر مهر نهی بر دل از شوق پیاپی نه

ور قفل زنی بر لب از رطل دمادم زن

بینایی جان خواهی؟ شمشیر به تارک زن

آگاهی دل خواهی؟ الماس به مرهم زن

تو بهر چه خاموشی کز هیچ نیندیشی؟

من پاس ِگهر دارم، غواص نه‌ای، دم زن

ایمان ز یقین خیزد، از هرچه به شک باشی

در آتش ِ حرمان بین، یا بر محک ِ غم زن

مومن نتوان گفتن عاشق که مجاهد نیست

رو بوسه چو سربازان بر طرّه‌ی پرچم زن

شادیّ و غم عاشق توأم به زمین آیند

تخت از پی سور ما در حلقه‌ی ماتم زن

ما جان به هوای تو دادیم در این گلشن

بر هستی ما دامن چون باد به شبنم زن

گر کعبه هوس دارد احرام رخت بندد

چون خال زنخدانت گو غوطه به زمزم زن

جانی ست نظیری را بیمارِ لب و چشمت

یا شربت ِنافع ده یا ضربت ِمحکم زن


1) خَصل: آنچه در قمار بر آن گرو بندند. نظیری می گوید پُرترین خصل ممکن یعنی زندگانی ات را در میان بگذار، اما به عمد، کوچک ترین نقش را بیاور تا ببازی و این است قمار مردانهٔ تو. منتقدانی چون علامه شبلی نعمانی، نظیری را از انبیای شعر فارسی می دانند و این غزل نظیری نیز از اُمّهات و برترین غزلهای اوست که در نقاط اوجش، تکرارناپذیر می نماید، از جمله بیتهای:

مومن نتوان گفتن عاشق که مجاهد نیست

رو بوسه چو سربازان بر طرّه‌ی پرچم زن

شادیّ و غم عاشق توأم به زمین آیند

تخت از پی سور ما در حلقه‌ی ماتم زن

ما جان به هوای تو دادیم در این گلشن

بر هستی ما دامن چون باد به شبنم زن

جانی ست نظیری را بیمارِ لب و چشمت

یا شربت ِنافع ده یا ضربت ِمحکم زن