لاهوتی (قطعهها و منظومهها)/یار همیشگی
ظاهر
من، یکتا دل وفادار دارم، | یکتا هم، یار جادوکار دارم. | |||||
یارم غمخوار و دلجوی من است، | گلم، اخترم، آهوی من است. | |||||
در حضر دایم پهلو به پهلو، | او با من است و من هستم با او. | |||||
بیدار که هستم، در برم باشد، | خواب که می روم، در سرم باشد. | |||||
وقتی هم تنها سفر می کنم، | ظاهراً هر سو نظر می کنم، | |||||
نمی بینمش، نه در روبه رو، | نه پس، نی پهلو ... دایم اما او | |||||
سخن می گوید با من آهسته، | خوب که می بینم، - در دل نشسته. | |||||
نعمت را بینید! هرگز در دنیا | دلدارم از من نگردد جدا. | |||||
همیشه یارم، بتم، جادویم | یا در دل بود، یا در پهلویم. |
مسکو، دسامبر ۱۹۳۵