لاهوتی (قطعه‌ها و منظومه‌ها)/مرده مگر دل؟

از ویکی‌نبشته
  با لب نازک، نگار، دست مرا می گزد، این ورق گل، چو خار، دست مرا می گزد.  
  گر به نهان، پیش از این، قلب مرا می فشرد، یار، کنون آشکار، دست مرا می گزد.  
  در دل من، دائماً تیر نظر می خلاند، مرده مگر دل، که یار، دست مرا می گزد؟  
  چون سر خود را به شوق، بر سر دستش نهم، حس نکنم، گر که مار، دست مرا می گزد.  
  بر سر کاغذ دوَد چون ز قلم نام او، خامه شود بی قرار، دست مرا می گزد.