لاهوتی (قطعهها و منظومهها)/شیر آزاد
ظاهر
منتخب از چاپ ۱۹۴۶ مسکو توسط اداره نشریات به زبانهای خارجی
۱ | ||||||
بود در دهکدهٔ ما مردی، | ||||||
مرد با دانش عالمگردی. | ||||||
یک سفر با پسر هشیاری | ||||||
میگذشت از طرف نیزاری. | ||||||
بود با کودک خود گرم سخن، | ||||||
ناگهان از دل نیزار کهن | ||||||
نعرهای سخت بگوشش آمد | ||||||
که از آن لطمه بهوشش آمد. | ||||||
پسر نو رس او هم ترسید، | ||||||
رنگ رخ باخته بر خود لرزید. | ||||||
سخت بگرفت پدر دست پسر، | ||||||
بکشیدش بسر راه دگر. | ||||||
چون گرفتند ره امن و امان، | ||||||
به پدر گفت پسر با هیجان: | ||||||
چه صدا بود که ترسیدم از آن؟ | ||||||
داد پاسخ به پسر عالم پیر | ||||||
کاین صدا نیست مگر نعرهٔ شیر. | ||||||
نعره چون از دل نیزار آید، | ||||||
پس وی شیر به پیکار آید. | ||||||
زان سبب من چو تو لرزان گشتم، | ||||||
زآنمکان زود گریزان گشتم. | ||||||
آری، این نعره دلیرانه بود، | ||||||
بانگ شیر است که شیرانه بود. | ||||||
۲ | ||||||
بعد یک چند همان عالمگرد | ||||||
روی از ده سوی مرکز آورد. | ||||||
به تماشا شبی از شامگهان | ||||||
هر دو رفتند به یک سیرک کلان. | ||||||
بچه تا داخل آنجا گردید، | ||||||
با خوشی گرم تماشا گردید. | ||||||
ناگهان ناله ی زاری بشنید | ||||||
که دلش سخت از آن ناله تپید. | ||||||
بپدر گفت پسر: این چه صداست، | ||||||
این چه نالیدن طاقت فرساست؟ | ||||||
کرد لبخندی و پاسخ به پسر | ||||||
گفت: - این ناله ی شیر است - پدر. | ||||||
با تحیر پسرش کرد نگاه، | ||||||
پدر از نیت او شد آگاه . | ||||||
گفت: آری، بود این نعره ی شیر، | ||||||
لیکن این شیر بود شیر اسیر. | ||||||
دانم اکنون چه تو را یاد آمد، | ||||||
یادت آن نعره و فریاد آمد. | ||||||
لیکن آن ناله ی مظلوم نبود، | ||||||
لابه ی ضیغم محکوم نبود، | ||||||
حاکم مطلق نیزار بد او ، | ||||||
نه چو این شیر گرفتار بد او. | ||||||
نعره ی او صفت رادی داشت، | ||||||
حالت عزت و آزادی داشت. | ||||||
و این یکی حالت پیران دارد، | ||||||
لابه و عجز اسیران دارد. | ||||||
شیر آزاد چو آن غرانست ، | ||||||
شیر محبوس چو این نالانست. | ||||||
شیر شیر است ، ولی هست زیاد | ||||||
فرق مابین اسیر و آزاد. | ||||||
۳ | ||||||
مردم ترکمن ، ازبک ، تاجیک، | ||||||
روزشان بود تماما تاریک. | ||||||
گرچه در کار بدند آنها شیر، | ||||||
لیک در گردنشان بد زنجیر. | ||||||
بسکه این خلق گرفتار بدند،- | ||||||
در همه حالت خود زار بدند، | ||||||
گریه انگیز و غمین میخواندند، | ||||||
بنده بودند و چنین میخواندند. | ||||||
ذوق در بانگ اسیران نبود، | ||||||
نعره شان نیز اسیرانه بود. | ||||||
لیک بخشیده به این خلق اسیر | ||||||
حق آزادی اکتبر کبیر. | ||||||
قدرت حزب لنینی ز این خاک | ||||||
شست آثار مذلّت را پاک. | ||||||
باز این خلق جسارت نکنند، | ||||||
تر ک عادات اسارت نکنند. | ||||||
اثر بانگ غم انگیز هنوز | ||||||
هست در نعره ی شیر پیروز. | ||||||
به تو، ای توده ی با دانش و فن، | ||||||
به تو ، این را بتو میگویم من: | ||||||
تو که در بیشه ی شورا شیری، | ||||||
شیر آزاده ی بی زنجیری، | ||||||
بعد از این نعره ی پر شور بزن، | ||||||
بانگ ذوق آور و مسرور بزن، | ||||||
تا شود بانگ دلیرانه ی تو | ||||||
لایق هیکل شیرانه ی تو. |
مسکو - ستالین آباد مه ۱۹۳۳