لاهوتی (قطعهها و منظومهها)/سرود کشاورزان
ظاهر
ستالین جان، تو ما را رهنمایی، | برادر، هم پدر، هم پیشوایی، | |||||
به سر هوش و به درد ما دوایی، | خلاصه، جان مایی، بخت مایی. |
ستالین گویم و رانم زمین را، | زمین تابع شود، چون بیند این را. | |||||
بکارم دانه و گل روید و من | به هر گل، بنگرم روی لنین را. |
به هر سختی که در ره پیش آید | که با آن جنگ کردن هیچ نتوان، | |||||
به وی، نام ستالین را بگویید: | شود آن نکته - حل، آن سخت - آسان. |