لاهوتی (قطعهها و منظومهها)/دیده و دل
ظاهر
ای رفته ز دیده، مانده در دل | و آتش ز جفا، فشانده در دل. | |||||
غرق از چه کنی به اشکش؟ آخر، | این دیده، تو را نشانده در دل. |
ای رفته ز دیده، مانده در دل | و آتش ز جفا، فشانده در دل. | |||||
غرق از چه کنی به اشکش؟ آخر، | این دیده، تو را نشانده در دل. |