پرش به محتوا

لاهوتی (قطعه‌ها و منظومه‌ها)/دوست وطن‌دوست

از ویکی‌نبشته
  دوستم، وقتی که در سفر باشد، از گل می گیرم بویش را.  
  روز و شب خیالش به سر باشد، در دل می بینم رویش را.  
  افزودن گیر، ای کوشش و کارم، می خواهم دلیری کردن.  
  شاید بشنود مهربان یارم، با تحسین کند یاد از من.  
  دارد عشق و احساس بی پایان، روح او را من می دانم.  
  بیجا نیست اگر اینچنین جانان هست ارزنده تر از جانم.  
  پیمان با وطن بی خلل دارد با یار هم وفادار است او،  
  دل را چون فراقش نیفشارد؟ همکار است و غمخوار است او.  
  می خواهم پیش جانانه باشم، گیرم از گپش بال و پر.  
  دوستم شمع و من پروانه باشم، شادان گردمش گرد سر.  
  باز آ طالع روشنم، باز آ، گل در راه تو می بارم.  
  دستم گیر و بر قوتم افزا، محبوبم، عزیزم، یارم!  

مسکو، ژانویهٔ ۱۹۴۱

یادداشت‌ها

[ویرایش]
  1. ظاهراً ترجمهٔ شعر دیگری است.