لاهوتی (قطعهها و منظومهها)/دستم شکسته است
ظاهر
دستم شکسته است ولیکن دلم به جاست، | بیهوده شاد گشته رقیب از شکست من، | |||||
با این شکستگی، کندش همچو شیشه خرد، | گر چرخ نابه کار بیفتد به دست من. | |||||
از هیچ زور و هیچ فشاری نمی رسد | سستی به این مزاج درستی پرست من. |