پرش به محتوا

لاهوتی (قطعه‌ها و منظومه‌ها)/به ماکسیم گورکی

از ویکی‌نبشته
  به خُردی به بازار کرمانشهان بدیدم یکی شیر با شیربان.  
  در اطراف آن شیر، از مرد و زن چنان گرد گردیده بود انجمن  
  که دیگر پی دیدنش ره نبود. سگ شهر، از آن شیر آگه نبود.  
  از آن کوچه، در وقت این گیرودار امیری گذر کرد بهر شکار،  
  فکنده به قرپوس[پانویس ۲] توسن عنان، در اطراف او، گله ای از سگان.  
  ز بس خلق، در گرد آن شیر نر، گذشتند سگ ها از او بی خبر.  
  از این کار ناشاد شد شیربان، نظر کرد خشمین به شیر ژیان:  
  بگفتا که ناموس شیری مجو ز شیری که سگ ها نترسند از او.  
  نه شیر است این، بلکه بیچاره ایست، که سگ هم ز بیمش هراسنده نیست.  
  از این گفته آن شیر، شیری گرفت وز این طرز دیدن، دلیری گرفت.  
  به پا خاست از جا و خمیازه کرد. بغرید مانا که از روی درد.  
  غریوش چو بر گوش سگ ها رسید، هر آن سگ که بشنید، زوزه کشید،  
  هم از کین هم از بیم شیر ژیان گریزان و لرزان و عوعوکنان.  
  از این ماجرا، شیربان شاد شد؛ ز بند غم و غصه آزاد شد،  
  که شیرش ز قوت نیفتاده است، به پیکار شیرانه آماده است.  
  تو هم شیری ای گورکی نامور، بوَد شیربان تودهٔ رنجبر.  
  چو سگ های سرمایه عوعو کنند، سر شیربان تو گردد بلند.  
  به ضد سگان، حمله را بس مکن، بکش نعره، اندیشه از کس مکن.  
  ز کار سگان نیز، غمگین مباش وز این عوعو و زوزه شرمین مباش  
  که از دشمن و دوست، بینندگان شناسند سگ را ز شیر ژیان.  

مسکو، دسامبر ۱۹۳۰

یادداشت‌ها

[ویرایش]
  1. ماکسیم گورکی = نویسندهٔ بزرگ روس که به سال ۱۹۳۵ میلادی درگذشت.
  2. قرپوس = کوههٔ زین، برجستگی جلوی زین، قاش زین.