لاهوتی (قطعهها و منظومهها)/برای سواد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | لاهوتی (قطعهها و منظومهها) از ابوالقاسم لاهوتی (برای سواد[پانویس ۱]) |
' |
به دور شاه و امیران، به غیر بچۀ بای | به عمر خویش نمی دید کس لقای سواد. | |||
سواد، اسلحۀ دست حکمداران بود؛ | نمی رسید به دهقان مگر جفای سواد. | |||
سواد، باغ صفا بود و خلق زحمتکش | نداشت حق که برد بهره از صفای سواد. | |||
سواد بود کمندی به دست اهل ستم، | اسارت فقرا بود مدعای سواد. | |||
ولی حکومت شورا بنا به پند لنین | برای کم بغلان[پانویس ۲] است رهنمای سواد. | |||
سواد اسلحۀ دست صنف حاکمه است، | به رنجبر رسد این دوره میوه های سواد. | |||
سواد زینت تالار مفتخواران بود، | کنون به خانۀ ما بازگشته پای سواد. | |||
سواد نغمه گر بزم اهل ثروت بود، | به گوش رنجبر، اکنون رسد صدای سواد. | |||
کدام گنج شنیدی که بیشتر گردد | هر آنچه صرف نمایی از آن - سوای سواد؟ | |||
کنون که گشته چنین دست فاتح اکتبر | به نفع تودۀ زحمت گره گشای سواد، | |||
هوای کلخوز و آئول و کان و کارخانه | ز نای های قلم شد پر از نوای سواد- | |||
سزد که کلخوز و فابریک بلند بردارند | چو رایت ظفر رنجبر، لوای سواد. | |||
زهی رفیق خجندی[پانویس ۳] که بلشویکانه | ز روی دانش صنفی دهد بهای سواد. | |||
خجند گشته بریگاد ضربدار[پانویس ۴] اعلان، | به مُلک هفتم شورا[پانویس ۵] دهد ندای سواد. | |||
یقین که این پسر هفتمی سوسیالیسم | به شرق پیر ستمکش دهد دوای سواد. | |||
مسلم است که فاتح شود در این میدان | هجوم فوج بزرگ هنرنمای سواد. | |||
سواد پایۀ علم است و علم، عین حیات؛ | به پیش، تودۀ زحمتکشان، برای سواد! |
خجند، ژانویۀ ۱۹۳۲
یادداشتها[ویرایش]
- ↑ به مناسبت انتشار روزنامۀ «برای سواد» در خجند.
- ↑ کم بغل = تهیدست، رنجبر.
- ↑ خجند نام شهری است بسیار حاصلخیز و قدیمی در تاجیکستان که اکنون لنین آباد نام دارد و گویا اسکندر آن را بنا نهاده است.
- ↑ بریگاد ضربدار = دسته ای از کارگران یا کلخوزچیان که مأمور انجام کاری با برنامۀ معین باشند.
- ↑ مُلک هفتم شورا اشاره است به جمهوری تاجیکستان که هفتمین جمهوری شوروی است.