لاهوتی (غزلیات)/کیفر درستی

از ویکی‌نبشته
  فلک، به جرم درستی، دل مرا بشکست؛ مگر شکستن دل، بوده مزد مرد درست؟  
  نمود نام و نشانش، ز لوح هستی گم فلک، به هر جا، مرد درستکاری جست.  
  مرا، امید درستی ز نادرستان نیست؛ از آنکه: «سنبل، هرگز، ز شوره زار نرست.»  
  ز نادرستی، تحقیر می کند دشمن مرا، که غیر درستی، نکرده ام ز نخست.  
  درستی است مرا دین و از ارادهٔ خود به سختگیری دنیای دون، نگردم سست!  

اسلامبول، مه ۱۹۱۹