لاهوتی (غزلیات)/نرگس جادو
ظاهر
کی باشد و کی، روی تو را باز ببینم، | گلزار سر کوی تو را باز ببینم! | |||||
غمگین شدم، این سرو که رفتار ندارد، | کی آن قد دلجوی تو را باز ببینم؟ | |||||
خون می چکد از حسرت شمشیر تو از چشم، | پس کی خم ابروی تو را باز ببینم؟ | |||||
دیوانه شدم دور ز دیدار تو، وقت است | کان سلسلهٔ موی تو را باز ببینم. | |||||
ای آلههٔ حسن و وفا، یک نظر انداز، | تا نرگس جادوی تو را باز ببینم. | |||||
بندم دهن از شکوه چو با خندهٔ شادی، | آن لعل سخنگوی تو را باز ببینم. | |||||
دور از تو، جهان در نظرم رنگ ندارد، | کی باشد و کی، روی تو را باز ببینم! |
ستالین آباد، ژوئیهٔ ۱۹۳۹