لاهوتی (غزلیات)/نرگس جادو

از ویکی‌نبشته
  کی باشد و کی، روی تو را باز ببینم، گلزار سر کوی تو را باز ببینم!  
  غمگین شدم، این سرو که رفتار ندارد، کی آن قد دلجوی تو را باز ببینم؟  
  خون می چکد از حسرت شمشیر تو از چشم، پس کی خم ابروی تو را باز ببینم؟  
  دیوانه شدم دور ز دیدار تو، وقت است کان سلسلهٔ موی تو را باز ببینم.  
  ای آلههٔ حسن و وفا، یک نظر انداز، تا نرگس جادوی تو را باز ببینم.  
  بندم دهن از شکوه چو با خندهٔ شادی، آن لعل سخنگوی تو را باز ببینم.  
  دور از تو، جهان در نظرم رنگ ندارد، کی باشد و کی، روی تو را باز ببینم!  

ستالین آباد، ژوئیهٔ ۱۹۳۹