لاهوتی (غزلیات)/ملک عشق
ظاهر
زمین و آسمان را گر بکابم[۱] | بتی مانند تو نیکو، نیابم. | |||||
همیشه در جهان ناکام بودم، | تو را دیدم، از آن دم، کامیابم. | |||||
همه عمرم به تاریکی گذشته ست | کنون رویت نمی ماند به خوابم. | |||||
به تنهایی گرفتم عادت، اکنون | ز شادی، پیش تو در اضطرابم. | |||||
چه خوش ملکی است ملک عشق، کاینجا | رفیق راه باشد آفتابم. | |||||
به جز کویت، به هر شهری که رفتم | مرا راندند ناداده جوابم. | |||||
چه سازم، زندگانی تا مرا دید، | حریف جنگ خود کرد انتخابم. | |||||
مرا، تو، دوست خواندستی، عجب نیست | که دشمن، سعی دارد در عذابم. |
مسکو، مارس ۱۹۳۹
یادداشتها
[ویرایش]- ↑ بکاوم - بجویم (گویش تاجیک)