لاهوتی (غزلیات)/فریادرسی پیدا شد

از ویکی‌نبشته
  بعد یک عمر، در این خانه کسی پیدا شد. بهر تنهایی من، همنفسی پیدا شد.  
  سال ها بود که دزدیده فغان می کردم، بازم از بهر هیاهو، هوسی پیدا شد.  
  سینه ام تنگ بد آنسان که ره آه نداشت، همدمی آمد و در من، نفسی پیدا شد.  
  تا که از لانه پریدم به گلستان جهان، هر قدم در ره من خار و خسی پیدا شد.  
  روشنی هیچ ندیدم، مگر آن دم که دلم آنقدر سوخت که در آن قبسی پیدا شد.  
  بیش از این ناله و فریاد مکن، لاهوتی، که به فریاد تو، فریادرسی پیدا شد.  

اسلامبول، آوریل ۱۹۲۱