لاهوتی (غزلیات)/ضحاک نو
ظاهر
میهن افتادهٔ ما، باز جان خواهد گرفت، | در صف پیشین آزادی، مکان خواهد گرفت. | |||||
صف کشد از هر طرف زیر لوای حزب خویش، | تودهٔ ما کیفر از آدمکشان خواهد گرفت. | |||||
متحد با دست دهقان، دست صنف کارگر | ارتجاع مست وحشی را، عنان خواهد گرفت. | |||||
آنکه بر ضد وطن کوبد در بیگانگان، | ضرب سخت از چکش آهنگران خواهد گرفت. | |||||
مزد اینسان پادوی بهر فروش مملکت، | سیلی از مردان، قفایی از زنان خواهد گرفت. | |||||
متحد شو، مقتدر شو، توده! چون ضحاک نو | تا تواند، خون ز خلق ناتوان خواهد گرفت. | |||||
سنگ همدستی به دندانش بزن، کاین سگ، یقین | گر که مغزش را نکوبی، استخوان خواهد گرفت. | |||||
مام میهن هر زمان فرمان دهد، لاهوتیش | خامه در دستی و در دستی عنان خواهد گرفت. |
۱۹۴۷