لاهوتی (غزلیات)/خنده رقیب

از ویکی‌نبشته
  بردار پرده، ای صنم ماه روی من، تا روی تو، زیاد کند آبروی من.  
  هر جا که گفتگو ز نقاب تو می شود، خندد رقیب و گریه بگیرد گلوی من.  
  خواهم میان جامعه آزاد بینمت، جز این، به جان تو، نبود آرزوی من.  
  بخت سیه، مرا ز تو آنقدر دور کرد تا آنکه شد سفید، چو روی تو، موی من.  
  می گفتم، آنچه پشت سرت طعنه زد رقیب، می بود اگر که روی تو، در روبه روی من.  
  لاهوتیا، چه شد که به یارم اثر نکرد، با آنکه شد زمانه پر از های و هوی من.  

اسلامبول، ژانویهٔ ۱۹۲۰