لاهوتی (غزلیات)/جواب ظلم
ظاهر
چه ننگ و عار کسی را ز بند و زنجیر است | که در مبارزهٔ صنف فعله، چون شیر است. | |||||
از آن زمان که شنیدم به جرم رنجبری | به کنج محبس شه، دوستم زمینگیر است: | |||||
«به شب نشینی زندانیان برم حسرت | که نقل مجلسشان، دانه های زنجیر است». | |||||
بگو به تودهٔ ایران، که ترک شکوه کند؛ | جواب ظلم، فقط آبداده شمشیر است! | |||||
به ضد جور و ستم، اتحاد و تشکیلات | برای صنف ستمکش، یگانه تدبیر است. | |||||
ببین چسان شکم خواجه، سیر از آن نانیست | که رنجبر پی تحصیل آن، ز جان سیر است! | |||||
ستم نگر، که ز محصول خویش نان خوردن | برای فعلهٔ ایران بزرگ تقصیر است! | |||||
اسارت زن و بیداد شاه و غفلت خلق | حکایتیست که بیرون ز حد تحریر است. | |||||
به جنگ ظلم، جوان است روح لاهوتی، | سفیدمو شده، اما گمان مبر پیر است. |
تاشکند، اکتبر ۱۹۲۹