لاهوتی (غزلیات)/تکیه‌گاه

از ویکی‌نبشته
  مبارزه، شرف و کار، افتخار من است، نجات فعله و محو ستم، شعار من است.  
  دمی شدم ز اسارت رها، که دانستم، رهاکنندهٔ من، دست نامدار من است.  
  به ضد حزب توانگر مبین مرا تنها، در این مبارزه، چون صنف فعله یار من است.  
  چو نیست تیغ به دستم، کنون، به دفع ستم قلم به کار برم، شاعری نه کار من است.  
  ز بعد مردن دیدی ار زمینی را که شعله خیزد از آنجا، بدان، مزار من است!  
  اگر ز من همه میخانه ها طلبکارند، همین، نمونهٔ خوبی ز اعتبار من است.  
  روم به کارگه اکنون، بس است شعر امروز، نُه است ساعت و زحمت در انتظار من است.  
  نه بیم دارم و نی احتیاج، لاهوتی! چرا که تکیهٔ من در جهان، به کار من است.  

مسکو، نوامبر ۱۹۲۴