لاهوتی (غزلیات)/تصدیق وفاداری

از ویکی‌نبشته
  اینقدر ضعیفم که گر آهی بدمیدم، بینید ز جا، چون پر کاهی بپریدم!  
  جان پیشکشش کردم و گفت این ز تو نبود، کاول قدم آن را به نگاهی بخریدم.  
  در مزرعهٔ عمر خود از کشتهٔ امید کی شد که به جز خار، گیاهی درویدم؟  
  قانع ز دهان تو به حرفی شدم، آن هم گاهی بشنیدم ز تو، گاهی نشنیدم.  
  بسیار ز بیداد تو عاجز شدم، اما جز سوی تو، دیگر به پناهی ندویدم.  
  کی شد که ز فرماندهی چشم سیاهت امر آمد و من راه سپاهی نبریدم؟  
  تصدیق وفا داریم این بس، که ز دستت صد گونه جفا دیدم و آهی نکشیدم.  

باکو، آوریل ۱۹۲۲