لاهوتی (غزلیات)/بت فرزانه

از ویکی‌نبشته
  نگارم گفت: کی دارد بت فرزانه ای چون من؟ به او گفتم: عزیزم، عاشق دیوانه ای چون من!  
  بگفتم: جان بیمار مرا، کی می کند درمان؟ بتم خندید و گفت: ای بینوا، جانانه ای چون من.  
  بگفتا: لایق گنجینهٔ عشقم کجا باشد؟ دلم جنبید و گفتا: خانهٔ ویرانه ای چون من!  
  بگفتا: شعلهٔ شمع رخم را تاب کی آرد؟ به لب جان آمد و گفت: ای صنم، پروانه ای چون من!  
  بگفتا: کی زنان را از اسارت می کند آزاد؟ بگفتم: صاحب سرپنجهٔ مردانه ای چون من.