لاهوتی (غزلیات)/باغ غم
ظاهر
عاشق شده ام، گناهم این است؛[پانویس ۱] | درد دل بی پناهم این است. | |||||
صف بسته همیشه گرد من غم؛ | من شاه غمم، سپاهم این است. | |||||
جز درد، نروید از گل من؛ | من باغ غمم، گیاهم این است. | |||||
جوشد سر و خون به دل زند موج؛ | من بحر غمم، رفاهم این است. | |||||
سنگ از نفسم، چو یخ شود آب، | در سینهٔ تفته آهم این است. | |||||
شد موی سرم به رنگ کافور؛ | پایان شب سیاهم این است. | |||||
با مرگ همیشه می ستیزم؛ | در زنده دلی گواهم این است. | |||||
بارد ز ره وفا اگر تیر، | واپس نروم، که راهم این است. |
ستالین آباد، فوریهٔ ۱۹۳۹
یادداشتها
[ویرایش]- ↑ از زبان تاجیک دورهٔ استبداد در نمایش «سرود کوهسار»