لاهوتی (غزلیات)/ای نگار پارسی
ظاهر
ای نگار پارسی، از ما نگهداری بکن، | ما ز پا افتادگان را، بعد از این یاری بکن. | |||||
دلبران، هرجا پرستاران عشاق خودند، | خسته ایم، آخر تو هم، ما را پرستاری بکن. | |||||
همچو گل، بیرون بیا از جلد ننگین نقاب، | پیچه و چادر بسوزان، ترک این خواری بکن. | |||||
گفتم ای دل، عاشقی سخت است، خندیدی به من؛ | من کنون خندم بر احوال تو، تو زاری بکن! |