فرهنگ نفیسی/تاریخ این کتاب
تاریخ این کتاب
مؤلف این کتاب مرحوم دکتر میرزا علی اکبرخان نفیسی ناظمالاطباء قدس اللّه سره العزیز از خاندان کهن بود که مدت بیش از پانصد سال دانشمندان بسیار در فنون مختلف از آن برخاستهاند. نسب وی تا هفت پشت بدین قرارست: علیاکبر بن محمدحسن بن علیاکبر بن محمدعلی بن محمدکاظم بن ابوالقاسم بن محمدکاظم بن سعید شریف. نیای هفتم وی میرزا سعید شریف کرمانی از پزشکان نامی قرن یازدهم بود که مدتی نیز رئیس پزشکان دربار (حکیمباشی) شاه عباس بزرگ بوده است و نسب وی بسه پشت بحکیم برهان الدین نفیس بن عوض بن حکیم طبیب کرمانی میرسیده است. حکیم برهانالدین نفیس معروفترین پزشک اواسط قرن نهم هجری بود و در کرمان میزیست و چون شهرت وی بالغبیک بن شاهرخ بن تیمور گورکان پادشاه معروف دانشپرور ایران (۸۱۲-۸۵۳) رسید وی را از کرمان بدربار خود بشهر سمرقند خواند و وی تا پایان عمر الغبیک در دربار وی بود و در سلک دانشمندان بسیار که آنجا گرد آمده بودند میزیست و پس از مرگ او در ۸۵۳ بکرمان بازگشت و او را در طب مؤلفات چندست که معروفترین آنها شرحالاسبابست که شرحیست بر کتاب الاسباب و العلامات تألیف محمد بن علی بن عمر سمرقندی که از مهمترین کتابهای پزشکی قدیم بوده است و در سمرقند در اواخر صفر ۸۲۷ تمام کرده و نیز شرحی بر کتاب موجز القانون تألیف ابیالحزم علاءالدین قرشی معروف بابن النفیس نوشته است که آن موجزی از قانون معروفترین کتاب طب ابنسیناست و این شرح را که برای امتیاز از شروح دیگر شرح نفیسی مینامند در غرۀ ذیحجۀ ۸۴۱ در سمرقند تمام کرده و سپس در کرمان حواشی آن را بپایان رسانده است و بجز این دو کتاب معروف کتابهای دیگر در طب پرداخته است از آن جمله کلیات شرح نفیسی، بحارین و رسالهای در سمومات. این خانواده تا آغاز قرن چهاردهم همواره در کرمان میزیستهاند و مشاهیری چند از آن برخاستهاند که معروفترین آنها مرحوم میرزا محمد تقی بن محمد کاظم پسر جد سوم مؤلف این کتاب و عارف مشهور پایان قرن دوازدهم و آغاز قرن سیزدهم ایران بود که مرید خاص و جانشین میرزا محمد تربتی معروف بمشتاقعلی شاه بود و در ۱۲۱۵ او را زهر دادند و وی را تألیفات بسیار بنظم و نثر فارسی در عرفان و تصوفست که معروفترین آنها دیوان غزلیاتیست که بسبک مولانا جلالالدین بلخی مولوی بنام مرشد خود مشتاقعلی سروده و در همۀ آنها بنام او تخلص کرده است و باسم دیوان مشتاقیه معروفست و نیز منظومۀ بحرالاسرار و مجمعالبحار و کبریت احمر را پرداخته. دیگر از معاریف این خاندان مرحوم میرزا عبدالحسین بن میرزا عبدالرحیم بن عبدالحسین بردسیری معروف بمیرزا آقاخان کرمانیست که مادرش دختر میرزا کاظم بن میرزا محمدتقی مظفر علیشاه بود و در کرمان در ۱۲۷۰ متولد شد و در تبریز در سال ۱۳۱۴ در راه آزادی و ترقی ایران کشته شد و وی از معروفترین نویسندگان سیاسی و یکی از بیباکترین آزادیخواهان آغاز قرن چهاردهم ایران بوده و تألیفات بسیار در نظم و نثر فارسی ازو مانده است که معروفترین آنها منظومۀ نامۀ باستانست که بنام سالارنامه چاپ کردهاند و نیز کتاب آئینۀ سکندری در تاریخ قدیم ایران، کتاب رضوان بتقلید گلستان، رسالۀ ما شاء اللّه، قهوهخانۀ سورت، سه مکتوب، چهار مقاله و چند رسالۀ دیگر. پدر مؤلف مرحوم حاج میرزا حسن طبیب کرمانی مانند نیاکان و پدران خود در کرمان بطبابت مشغول بود و در سال ۱۳۰۰ قمری درگذشت و او را در پزشکی مؤلفات چندست. مرحوم مؤلف در کرمان در ماه ربیع الاول ۱۲۶۳ قمری ولادت یافت و از میان هفت پسر و دو دختر که برادران و خواهران وی بودند فرزند دوم بود. مادرش دختر مرحوم ملا محمد کوه بنانی معروف بهدایت علی عارف مشهور نیمۀ اول قرن سیزدهم ایرانست که از مریدان مولانا عبد الصمد همدانی بود و در کرمان مریدان بسیار داشت و چون حاج ابراهیم خان ظهیر الدوله حکمران کرمان باو معتقد نبود وی را وادار کرد که از آن شهر بیرون رود و وی بعزم مشهد از کرمان هجرت کرد و در میان راه در بیابان لوت در منزلی که بچهل پایه یا چهل زینه معروفست تمام قافله گرفتار قتل و غارت بلوچ شد و جز سه تن کسی جان در نبرد و وی نیز در آن واقعه در سال ۱۲۳۹ کشته شد و جنازۀ او را بکرمان بردند و در کوه بنان که زادنگاه او بود بخاک سپردند و در میان صوفیه بشهید رابع یا شهید چهارم معروف شد و اینک مشهد او در همان جا یکی از زیارتگاههای معروف کرمانست. بالجمله مرحوم مؤلف تحصیلات مقدماتی خود را در کرمان بپایان رساند و بسائقۀ طبیعی و ذوق فطری که درو بود بیشتر مایل به فرا گرفتن حکمت الهی و فلسفه بود ولی مرحوم محمد اسماعیل خان وکیل الملک نوری که از شعبان ۱۲۷۵ قمری تا ۱۲۸۳ نایب الحکومه و وزیر کرمان و پس از آن مستقلا حکمران کرمان بود و در ۱۶ جمادی الاخرۀ ۱۲۸۶ درگذشت و از مردان کافی و کاردان معروف زمان خود بود و در امنیت و آبادی کرمان کارهای بزرگ از پیش برد چون باستعداد شخصی و موروثی وی را برای فراگرفتن علم طب مساعدتر میدید او را بتحصیل این علم گماشت و درین میان در سال ۱۲۶۸ مدرسۀ دار الفنون در نتیجۀ کوششهای میرزا تقی خان امیر دایر شده بود و پس از چندی بهمۀ حکام ایالات و ولایات ایران دستور داده بودند که از هر شهری چند تن از نجیبزادگان و فرزندان دانشمندان را که مستعد فراگرفتن علوم جدید باشند برای تحصیل در آن مدرسه بطهران روانه کنند و از کرمان مرحوم وکیل الملک وی را در پایان سال ۱۲۸۲ قمری برای فراگرفتن علم طب در مدرسۀ دار الفنون بطهران فرستاد و وی از آن پس همواره در طهران ساکن بود.
هنگام تحصیل طب در مدرسۀ دار الفنون طهران زیردست استادان معروف آن دوره مانند میرزا رضا دکتر و میرزا کاظم محلاتی کار کرده و در اوان تحصیل استعداد خاصی نشان داده چنانکه پس از اندک زمانی بمعاونت (خلافت) استادان خود برقرار شده بود، در سال ۱۲۸۵ در همان ضمن تحصیل بطبابت فوج مهندس برقرار شد و در ۱۲۸۸ که قحطی و امراض گوناگون شهر طهران را فراگرفته بود مجاهدات بسیار کرد و در ۱۲۸۹ پس از شش سال که دورۀ تحصیل طب را در دار الفنون بپایان رسانید فارغ التحصیل شد و در سال ۱۲۹۰ که ناصر الدین شاه پس از بازگشت از سفر اول فرنگستان درصدد برآمد بیمارستانی مانند مریضخانهای اروپا در طهران دایر کند وی را بریاست و مأموریت تأسیس آن بیمارستان که همان مریضخانۀ دولتی کنونی باشد برقرار کردند، تا ۱۲۹۸ ریاست آن بیمارستان را داشت و درین زمان با مرحوم علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه وزیر علوم و معادن و تلگراف متوفی در ۱۲۹۸ که از دانشپروران و دانشمندان معروف آن زمان بود روابط نزدیک داشت و در ۱۲۹۳ که نخستین بار مجلس حفظ الصحه در طهران تشکیل شد وی عضویت آن را یافت. پس از استعفا از ریاست مریضخانۀ دولتی با مرحوم حاج میرزا حسین خان مشیر الدوله سپهسالار که بحکمرانی خراسان و تولیت آستان رضوی منصوب شده بود بدان دیار رفت و آنجا نیز بیمارستان رضوی را با اصول بیمارستانهای جدید اروپائی تشکیل داد و اصلاح کرد و در ۱۲۹۹ دوباره بطهران بازگشت و با مرحوم میرزا یوسف مستوفی الممالک صدر اعظم پیوستگی یافت و پس از فوت وی در ۱۳۰۳ بدعوت مسعود میرزا ظل السلطان حکمران اصفهان بآن شهر رفت و دو سال در اصفهان و چندی در قمشه و اندک زمانی در خاک بختیاری اقامت داشت و در بازگشت بطهران بطبابت عمومی پرداخت و مخصوصا در اواخر ۱۳۰۹ و اوایل ۱۳۱۰ که وبای سخت در طهران رخ داده بود و بیشتر از پزشکان از طهران گریخته بودند وی جانفشانی و پایدارئی کرد که در آن زمان معروف شد و در همین اوان جزو اطبای حضور پادشاه درآمد و پس از چندی طبیب مخصوص اندرون شد و تا سال ۱۳۲۸ قمری درین مقام بود و از پزشکان معروف زمان خود بشمار میرفت و در زمان حیات وی شرححالهائی ازو نوشته و چاپ کردهاند از آن جمله است ترجمهای که مرحوم حاج میرزا معصوم نایب الصدر شیرازی معصومعلی شاه در مجلد سوم کتاب طرائق الحقایق در صحیفۀ ۱۰۶ از وی و از خاندان مادری او نوشته است و نیز شرححالی که مرحوم میرزا محمد ناظم الاسلام کرمانی در مجلد اول تاریخ بیداری ایرانیان از صحیفۀ ۱۰۱ تا صحیفۀ ۱۲۳ نوشته است. مؤلف این کتاب گذشته از آنکه مدت پنجاه و هفت سال تمام شب و روز بفن خویش و مداوای بیماران اشتغال داشته و حتی در پایان عمر که علیل و ناتوان شده بود از وظیفۀ خود غفلت نمیکرد هرگاه که فراغتی یافته است و چند ساعتی در شبانه روز مجال کرده بتألیف کتابهائی در فن خویش یا در فنون دیگر روزگار گذرانده.
تألیفات وی در طب شامل یک سلسله کتابهای سودمندست که یا خود مستقیما نوشته و یا از زبان فرانسه ترجمه کرده و نخستین آنها کتابیست در تشریح که ترجمۀ آن را در شب ۲۴ ربیع الاول سال ۱۳۰۵ در قریۀ شاه رضا از قرای قمشه هنگام توقف در اصفهان بپایان رسانده و از آن پس کتابهای دیگری در فنون مختلف طب تألیف و ترجمه کرده بدین قرار: کتابی در پاتولوژی و کلینیک جراحی، رسالهای در فیزیک، رسالهای در جراحی، رسالهای در تراپوتیک، رسالۀ دیگر در تشریح، دو رساله در سوء هضم، کتابی بنام مذاکرات بنا بر روش کتاب aide-memoire دکتر کورلیو طبیب فرانسوی که در ۱۳۰۷ بپایان رسانده است. دیگر از مؤلفات او رسالهایست که در آخرین دورۀ بروز وبا در سال ۱۳۲۳ قمری نوشته و در همان زمان چاپ شده منتهی برای ترویج از یک تن از شاگردان خود در عنوان آن چنین نوشته است: «مختصر رسالهایست در شرایط حفظ صحت و احتراز از سرایت امراض مسریه و مداوای وبا که برحسب دستور العمل این بندۀ درگاه علی اکبر طبیب جناب آقا میرزا اسد اللّه جلیل الاطباء نوشتهاند». در ۱۳۱۶ قمری که مرحوم حاج میرزا علی خان امین الدوله بوزارت اعظم برقرار شد نهضت مهمی در طهران برای انتشار معارف جدید و تأسیس مدارس پیش آمد و جمعی از دانشپروران و هواخواهان معارف جدید درین کار شرکت کردند که معروفترین آنها حاج میرزا حسن رشدیه و حاج مهدیقلی خان هدایت مخبر السلطنه و میرزا سید محمد طباطبائی معروف بسنگلجی و میرزا سید حسین خان نظام الحکماء و میرزا کریم خان منتظم الدوله فیروزکوهی سردار مکرم و سردار فیروز رئیس قورخانه و حاج حسین آقا مهدوی امین الضرب و میرزا اسماعیل خان آجودانباشی توپخانه و دکتر عنایت اللّه خان و حاج میرزا یحیی دولتآبادی و میرزا محمود خان مفتاح الملک و شیخ مهدی کاشانی معروف بمظفری و دکتر محمد خان کرمانشاهی و حاج میرزا محمود خان علامیر احتشام السلطنه بودند و مرحوم ناظم الاطباء نیز جزو ایشان و از ارکان این نهضت بود. در ماه شعبان ۱۳۱۶ در طهران جمعیتی مرکب از چند تن ازیشان از آن جمله مرحوم ناظم الاطباء بنام «انجمن تأسیس مکاتب ملیۀ ایران» بریاست مرحوم جعفر قلی خان نیر الملک وزیر علوم تشکیل یافت که بعدها بنام «انجمن معارف» معروف شد و چند تن از اعضاء این انجمن بعهده گرفتند که مدارسی بروش مدارس اروپائی تشکیل دهند و از جملۀ نخستین مدارسی که باین نیت تأسیس شد مدرسۀ شرف بود که مرحوم ناظم الاطباء تأسیس کرد و تا مدتی مدیریت آن را بعهده داشت و سپس که سفرهائی برای او پیش آمد بمرحوم میرزا ابراهیم خان آجودانباشی توپخانه واگذاشت. مدرسۀ شرف مجانی بود و مخارج آن را مؤسس آن با کمک انجمن معارف بعهده گرفته بود. پیش از آن در ۷ جمادی الاخرۀ ۱۳۱۶ بعضی از اعضای انجمن معارف از آن جمله مرحوم ناظم الاطباء کتابخانۀ عمومی بنام «کتابخانۀ ملتی مرکزی ایران» تأسیس کردند و هر یک از خود یک مقدار کتاب وقف کردند. از آن تاریخ تا ۱۳۲۴ مدت نه سال بیشتر توجه مرحوم ناظم الاطباء صرف این کارها بود و وی نخستین کسی است که کتابی برای نوآموزان زبان فارسی بنام «تعلیمات ابتدائی» نوشته که مدتهای مدید یگانه کتاب درسی سالهای اول و دوم مدارس ابتدائی بود و چاپ اول آن در ۱۳۱۷ انتشار یافت و دو چاپ دیگر آن در ۱۳۲۰ و ۱۳۲۷ منتشر شد و نیز وی یکی از نخستین کسانیست که کتابی در صرف و نحو زبان فارسی بنام «نامۀ زبانآموز» تألیف کرده و در سال ۱۳۱۶ منتشر ساخته است. پس از آن در سال ۱۳۱۷ کتاب «پزشکینامه» را که کتاب بسیار بزرگیست در ۹۵۷ صحیفه بقطع رحلی بزرگ در علم تراپوتیک و ماتیرمدیکال و در ماه رمضان ۱۳۱۴ بپایان رسانیده بود انتشار داده است. این کتاب از بدو انتشار مورد اقبال و توجه خاص اهل فن قرار گرفت و از متداولترین کتابهای فن بشمار رفت و همۀ پزشگان و داروسازان خود را بدان نیازمند دانستند، چنانکه با سرعتی که نظیر نداشت نسخهای آن را اهل فن خریدند و پس از اندک زمانی نایاب شد. مهمترین تألیف مرحوم ناظم الاطباء که تا پایان زندگی خویش یعنی تا سه بغروب ماندۀ روز دوشنبۀ ۲۶ ذیقعدۀ ۱۳۴۲ (۹ خرداد ماه ۱۳۰۳) که در طهران پس از چند روز بستری بودن بسن ۷۹ سالگی بیماری ذوسنطاریا درگذشت همواره حواس وی مشغول آن بود همین کتاب حاضرست که بیش از بیست و پنج سال از زندگانی خود را صرف آن کرد. در نوشتن این کتاب پشتکار و ابرام و حوصلۀ فوق العاده بروز داد و مدت بیست و پنج سال تمام همینکه از وظایف پزشکی خود فارغ میشد بکتابخانۀ خود میرفت و دنبالۀ کار را میگرفت. برای اینکه نمونهای از شور و دلبستگی وی نسبت باین کار بدست باشد همین بسست که چون دست بکار تألیف این کتاب زد چون بعضی از مراجع وی کتابهای لغت فارسی بانگلیسی بود خود را بدانستن زبان انگلیسی نیازمند دید و در سن پنجاه و پنج سالگی بآموختن این زبان پرداخت و نیز وقتی از بس در پی این کار شب و روز نشسته و حرکت را بر خود حرام کرده بود در رانهای وی حالت قانقرایائی آشکار شد که چندی بمعالجۀ آن میپرداخت. نسخۀ اصل کتاب که شامل چهار مجلد بزرگ بقطع رحلی است و بجز ۱۸۳ صحیفۀ آن را که کاتب نوشته بازماندۀ آن همه بخط مؤلفست در ۳۳۱۷ صحیفه نوشته شده و شامل ۹۹۵۵۲ لغت تازی و ۵۸۸۷۹ لغت فارسیست یعنی رویهمرفته ۱۵۸۴۳۱ لغت دارد. خاصیت عمدۀ این کتاب آنست که شامل همۀ لغات زبان تازی و همۀ لغاتیست که در فارسی بکار میرود اعم از تازی و ترکی و زبانهای اروپائی و زبانهای دیگر و در ضمن در بسیاری از کلمات آن خلاصهای از علوم بترتیب دایرة المعارف آورده شده و بسیاری از اسامی تاریخ و جغرافیای ایران و اسلام و کشورهای دیگر را دربردارد. در تألیف آن همۀ کتابهای معتبر لغت عرب مانند قاموس و شرح قاموس و صحاح اللغه و مجمع البحرین و منتهی الارب را در نظر گرفته و نیز تمام کتابهای لغت فارسی مانند برهان جامع و برهان قاطع و فرهنگ انجمنآرای ناصری و فرهنگ رشیدی و فرهنگ سروری را دیده و گذشته از آن چند فرهنگ بزرگ را که مستشرقین برای زبان فارسی نوشتهاند مانند فرهنگ فارسی بانگلیسی ریچاردسن و ولاستن و جنسن و اشتاینگاس در دست داشته است. چنانکه نه تنها این کتاب جویندگان اینگونه مطالب را از آن همه کتابها بینیاز میکند، بلکه بسیاری از مفردات و ترکیبات و اصطلاحات زبان فارسی که پیش از تألیف این کتاب در هیچ کتاب دیگر نیامده است در دسترس خوانندگان قرار میگیرد.
این مجلدی که اکنون بدست خوانندگان میفتد تنها شامل سه حرف اول الفباست و پنج مجلد دیگر که همه تقریبا بهمین اندازه خواهد بود بتدریج باندازهای که چاپخانه بتواند برساند منتشر خواهد شد. در چاپ این کتاب هیچ گونه تصرفی نرفته است و بجز آنکه ضروریات فن چاپ ایجاب کرد که تلفظ کلمات را در برابر آن بحروف لاتین بگذارند و از معرب چاپ کردن کلمات که بهیچ وجه مقدور نبود صرف نظر کرده شد دیگر بهیچ گونه در سیاق آن دستی نرفته و اگر گاهی اندک ایراداتی بر مندرجات آن باشد که در زمان تألیف این کتاب هنوز وسایل تحقیق آن فراهم نشده بود و درین بیست سال آخر محققین اروپائی کشف کردهاند عین همان مطالبیست که در کتابهای دیگر بوده است و مؤلف این کتاب بر آنها اعتماد کرده و بنقل آنها همت گماشته است.
این کتاب از زمانی که تألیف آن تمام شده بود مدت نزدیک ببیست سال منحصر بهمان یگانه نسخۀ خط مؤلف بود و با آنکه در حیات مؤلف شهرت آن همۀ آگاهان فن را فراگرفته و همه باهمیت آن پی برده بودند و چندین بار گفتگوی چاپ آن پیش آمده بود باز هم چنان چاپ نشده مانده بود و میبایست بحکم تقدیر و بخواست خداوند انتشار آن در عصر همایون شاهنشاه بزرگ ایران باشد تا این کتاب نیز یادگار دیگری ازین همه کارهای سودمند که درین دوران خجسته بپایان میرسد بشمار آید.
طهران بهمن ماه ۱۳۱۸
سعید نفیسی