فرخی سیستانی (قصاید)/مجلس بساز ای بهار پدرام
ظاهر
مجلس بساز ای بهار پدرام | و اندر فکن می به یکمنی جام | |||||
همرنگ رخسار خویش گردان | جام بلورینه از می خام | |||||
زان می که یاقوت سرخ گردد | در خانه، از عکس او در و بام | |||||
زان می که در شب ز عکس خامش | هر دم برآید ستارهی بام | |||||
یک روز گیتی گذاشت باید | بی می نباید گذاشت ایام | |||||
از می چو کوهپاره شود دل | از می چو پولاد گردد اندام | |||||
شادی فزاید می اندر ارواح | قوت نماید می اندر اجسام | |||||
می را کنون آمدهست نوبت | می را کنون آمدهست هنگام | |||||
کز صید باز آمدهست خسرو | با شادکامی، وز صید با کام | |||||
خسرو محمد که عالم پیر | از عدل او تازه گشت و پدرام | |||||
گویند بهرام همچو شیران | مشغول بودی به صید مادام | |||||
بر گوش آهو بدوختی پای | چون پیش تیرش گذاشتی گام | |||||
با ممکن است این سخن برابر | لفظیست این در میانهی عام | |||||
نخجیروالان این ملک را | شاگرد باشد فزون ز بهرام | |||||
با گور و آهو که شه گرفتهست | باشد شمار نبات سوتام | |||||
ده روز با او به صید بودم | هر روز از بامداد تا شام | |||||
یک ساعت از بس شکار کردن | در خیمه او را ندیدم آرام | |||||
در دشتها او توده برآورد | از گور و نخجیر و از دد و دام | |||||
آنجا شکاری بکرد از آغاز | وینجا شکاری دیگر به فرجام | |||||
ایزد مر او را یکی پسر داد | با طلعت خوب و با صورت تام | |||||
بر تختهی عمر او نوشته | چندانکه او را هوا بود عام | |||||
«ارجو» که مردی شود مبارز | کز پیل نندیشد و ز ضرغام | |||||
با پیل پیلی کند به میدان | با شیر شیری کند به آجام | |||||
اندر سخاوت به جای خورشید | وندر شجاعت به جای بهرام | |||||
تدبیر او روی مملکت شوی | شمشیر او خون دشمن آشام | |||||
در جنگ جستن چو طوس نوذر | در دیو کشتن چو رستم سام | |||||
بر دوستداران دولت خویش | گیتی نگه داشته به صمصام | |||||
پیش پدر با امیر نامی | جوید به روز مبارزت نام | |||||
تیغش کند بر زمانه پیشی | تیرش برد سوی خصم پیغام | |||||
ای شهریار ملوک عالم | ای بازوی دین و پشت اسلام | |||||
نشگفت باشد که چون تو باشد | فرزند تو نامدار و فهام | |||||
تا لاله روید ز تخم لاله | بادام خیزد ز شاخ بادام | |||||
تا چون بخندد بهار خرم | از لاله بینی بر کوه اعلام | |||||
تو کامران باش و دشمن تو | سرگشته و مستمند و بدکام | |||||
گیتی ترا یار گردون ترا یار | گیتی ترا رام روز تو پدرام | |||||
از ساحت تو برگشته اندوه | پیوسته ز ایزد به تو بر اکرام |