فخرالدین عراقی (فصل دهم)/ای ربوده دلم به رعنایی

از ویکی‌نبشته
فخرالدین عراقی (فصل دهم) از فخرالدین عراقی
(ای ربوده دلم به رعنایی)
  ای ربوده دلم به رعنایی این چه لطف است و این چه زیبایی؟  
  بیم آن است کز غم عشقت سر برآرد دلم به شیدایی  
  از جمالت خجل شود خورشید گر تو برقع ز روی بگشایی  
  زیر برقع، چو آفتاب منیر اندر ابر لطیف پیدایی  
  در جمالت لطافتی است، که آن در نیابد کمال بینایی  
  آن ملاحت، که حسن روی تو راست کس نبیند، مگر تو بنمایی  
  منقطع می‌شود زبان مرا پیش وصف رخ تو، گویایی  
  روز و شب جان به عاشقان دادن از برای تو و تو خود رایی  
  نیست بی‌روی تو عراقی را بیش ازین طاقت شکیبایی