فخرالدین عراقی (غزلیات)/گر چه ز جهان جوی نداریم
ظاهر
گر چه ز جهان جوی نداریم | هم سر به جهان فرو نیاریم | |||||
زان جا که حساب همت ماست | عالم همه حبهای شماریم | |||||
خود با دو جهان چکار ما را؟ | ما شیفتهی یکی نگاریم | |||||
کی صید جهان شویم؟ چون ما | در بند کمند زلف یاریم | |||||
در دل همه مهر او نویسیم | بر جان همه عشق او نگاریم | |||||
این خود همه هست، بر در او | از خاک بتر هزار باریم | |||||
ما خود خجلیم از رخ یار | با آنکه ز عشق زار زاریم | |||||
از کردهی خود سیاهروییم | وز گفتهی خویش شرمساریم | |||||
رویش به کدام چشم بینیم؟ | وصلش به چه روی چشم داریم؟ | |||||
ما در خور او نهایم، لیکن | با این همه هم امیدواریم | |||||
ای دوست، گناه ما همین است | کز دیده و جانت دوست داریم | |||||
باری، به نظارهای برون آی | بنگر که: چگونه جان سپاریم | |||||
بر بوی نظارهی جمالت | دیری است که ما در انتظاریم | |||||
یک ره بنگر سوی عراقی | بنگر که: چگونه جان سپاریم |